جامعه قبیله ای
جامعۀ قبیلهای (tribal society)
شیوهای از زندگی سیاسی و اجتماعی مبتنیبر استقلال جماعتهای محلی مستقل، بدون ساختار تمرکزیافتۀ حکومتی یا دولتی. جوامعی از این دست را امروزه میتوان در بخشهایی از آسیای جنوبشرقی، گینۀ نو، امریکای جنوبی، و افریقا مشاهده کرد. با گسترش اقتصاد جهانی، بر منابع طبیعیِ متعلق به اقوام قبیلهنشین چشم طمع دوخته میشود تا برای مصارف کشاورزی یا صنعتی به کار گرفته شوند که نتیجۀ آن خارج شدن ثروت از چرخۀ اقتصادی این اقوام است. امروزه در برخی از کشورهای غربی شاهد ظهور گروههای فشاری، نظیر «بقای بینالمللی[۱]» و «بقای فرهنگی[۲]»، هستیم که از مبارزۀ اقوام قبیلهنشین برای حقوق مالکیت و حقوق مدنیشان در درون مرزهای کشورهایی که از لحاظ حقوقی جزیی از آنها بهشمار میروند حمایت میکنند. در شیوۀ زیست قبیلهای، مردم میتوانند بدون بهرهبرداری افراطی از منابع طبیعی زندگی خود را تأمین کنند. امروزه مردمانی که با این شیوه زندگی میکنند در بخشی از آخرین زیستگاههای طبیعی جهان، همچون جنگلهای بارانخیز مناطق استوایی، سکونت دارند. شیوۀ زندگی قبیلهای سبب میشود که نابرابریهای زیادی از لحاظ ثروت و قدرت میان افراد شکل نگیرد، اما در همین حال در چنین شیوهای امکان سازمانیافتگی گروههای بزرگتر نیز بسیار مشکل است. جوامع قبیلهای از خانوادهها و طایفه (کلان)هایی تشکیل شدهاند که هریک با همسایگان نواحی دیگر در ارتباطاند. گروههای تقریباً کوچک مایلاند زبان و رسوم خاص خود را توسعه دهند و جماعتهای محلی غالباً با یکدیگر درگیری و تعارض دارند. به همین علل، جوامع قبیلهای غالباً بهسختی توانستهاند از خود در مقابل یورشهای بیرونی دفاع کنند. در تاریخ رُم، واژۀ قبیله[۳] بر یکی از تقسیمبندیهای سیاسی رومیها دلالت میکرد که در آغاز شامل سه قبیله میشد. قبایل نمایندۀ کلان[۴]ها بودند و در نهایت شمارشان به ۳۵ میرسید. یهودیان باستان به دوازده قبیله تقسیم میشدند و خود را از تبار پسران یعقوب[۵] میشمردند. نظام قبیلهای در یونانیان باستان نیز رواج داشت.