جفت وجورکاری
جُفتوجورکاری (assemblage)
(یا: اَسامبلاژ) در هنرهای تجسمی، هر اثر یا مصنوع هنری سهبُعدی که در ساخت آن، مواد و مصالح گوناگون و اغلب نامأنوس، خردهریز، و اشیاء یافتشده[۱]، بهکار رفته باشد. این اشیاء و مصالح، با جفتوجورشدن در قالب یک اثر، معانی نمادین و زیباشناختی جدیدی مییابند؛ ضمن آنکه جنبههایی از هویّت اصلی خود را حفظ میکنند. این اصطلاح را نخستینبار ژان دوبوفه[۲]، نقاش فرانسوی، در دهۀ ۱۹۵۰، برای کلاژ[۳]ها و پیکرههایی بهکار برد که از خردهریزهای چوب، اسفنج، کاغذ و چسب ساخته بود. هنر آخالی[۴] اصطلاح دیگری است که به آثاری اطلاق میشود که صرفاً از مواد دورریختنی و آتوآشغال تهیه شدهاند. جفتوجورکاری از کلاژهای کوبیست[۵]ها، و نخستین مجسمههای سرهمشدۀ پابلو پیکاسو[۶]، و آثار فتوریست[۷]های ایتالیایی، بهویژه اومبرتو بوتچونی[۸]، ریشه گرفت؛ سپس دادائیستها[۹] و سوررئالیستها آن را بهسبب قابلیتهای طنزآمیز و نمادینش، بسیار بهکار بردند. اقبال مجدد به دادا[۱۰]، در دهۀ ۱۹۵۰ و اوایل دهۀ ۱۹۶۰، عامل دیگری بود که جفتوجورکاری را در جایگاه اسلوبی محوری در هنر قرن ۲۰ تحکیم کرد. نمونههای متأخر آن را میتوان در آثار هنرمند پاپ[۱۱] امریکایی، رابرت راوشنبرگ[۱۲]، مشاهده کرد.