جنگ و صلح
جنگ و صلح
رمانی از تولستوی، به زبان روسی، منتشرشده در ۱۸۷۸. این رمان عظیم که آن را بزرگترین اثر در ادبیات روس و یکی از برجستهترین آثار در ادبیات جهان میدانند، سیر تحولات و حوادثِ زندگی دو خانوادۀ اشرافی روسی (راستوف و بالکونسکی) را در بستر جریانهای بزرگ تاریخی اوایل قرن ۱۹ (از ۱۸۰۵ تا ۱۸۲۰) پی میگیرد و روایت میکند. پرنس بالکونسکیِ پیِر در املاک خود با دخترش ماریا زندگی میکند. ماریا که دیگر آن طراوت و زیبایی گذشته را ندارد، عاقبت با نیکلای راستوف پیوند زناشویی میبندد. برادر ماریا، پرنس آندری، پس از زخمیشدن از جنگ بازمیگردد و چون همسرش مُرده است، دل در گرو ناتاشا راستوف مینهد، اما ناتاشا در دام عشق آناتول کوراگین میافتد. آندری نیز سرخورده و ناخوش از زخمی که برداشته است، سرانجام حقیقتِ زندگی را در عشق به خدا مییابد. پیِر بزوخوف نیز با سرنوشتی بین سرنوشت پرنس آندری و ناتاشا، با هلن دختر سبکمایۀ پرنس بازیل کوراگین ازدواج میکند، اما از هلن جدا میشود و به جمعیت فراماسونری میپیوندد ولی بهزودی از آن وامیخورد. پس از ورود ناپلئون به مسکو، پیِر بزوخوف پیش از آنکه نقشهاش در قتل ناپلئون را عملی کند، دستگیر و زندانی میشود. او پس از آزادی به ناتاشا دل میبازد. سرانجام وقایع بهگونهای پیش میرود که آرامش از نو به میان خانوادهها بازمیگردد. برخی جنگ و صلح را دروغپردازیای آرمانی توصیف کردهاند، اما تولستوی این نظر را درپی نوشتی با عنوان «سخنی چند دربارۀ جنگ و صلح» رد کرد و یادآور شد که برای هرچه واقعیتر روایتکردن وقایع این رمان، نامهها و دفترهای خاطرات و سنتهای خانوادگی را بهدقت بررسی کرده است. منابع اصلی فکری تولستوی در خلق این اثر را باید در آثاری از پرودون، ژوزف دو مستر، میخائیل پاگودین، و پیامهای اشرافی دوک اوروسوف جستوجو کرد. جنگ و صلح رمانی میهنپرستانه و فرانسویستیز است و در تقابل با آثار لوئی آدولف تییر، بناپارتیست فرانسوی، قرار دارد. این اثر بهلحاظ ادبی، بهسبب آنکه نه به فرمالیسم پارناسی و نه به ناتورالیسم خشن، بلکه بر روایت مفرحانۀ واقعیت صحه میگذارد، ستایش شده است.