جهت

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

جَهَت

در منطق و فلسفه و کلام، دارای معانی ویژه‌ای است: ۱. در منطق. لفظی است که از کیفیت و چگونگی نسبت‌دادن محمول به موضوع حکایت می‌کند و این کیفیت‌ها عبارت‌اند از وجوب، امکان و امتناع. چنان‌که مثلاً در قضیۀ «هر انسانی حیوان است»، انتساب «حیوانیت» به «انسان» ضروری است و لذا ضرورت را در این قضیه «جهت» می‌نامند. قضیه‌ای را که جهت در آن ذکر شود، موجّهه یا منوّعه یا رباعیّه می‌نامند، مانند قضیۀ فوق؛ و به قضیه‌ای که جهت در آن ذکر نشود مطلقه می‌گویند، مثل قضیۀ «انسان، حیوان است»؛ ۲. در فلسفه. از دو منظر محل بحث است: الف. از دیدگاه هستی‌شناختی. در این بخش، ضمن تقسیم وجود به رابط و نفسی، از این معنا سخن می‌رود که هستی‌یافتن هریک از گونه‌های وجود یا واجب است یا ممکن و یا ممتنع. مباحث مربوط به جهت از این دیدگاه عبارت‌اند از جهات، همانند وجود بدیهی‌اند و بی‌نیاز از تعریف؛ ب. جهات، از دیدگاه فلاسفه ذهنی و اعتباری است و از دیدگاه متکلمان واقعی؛ هریک از جهات سه‌گانه را به ذاتی، غیری و قیاسی تقسیم می‌کنند. توجه به این نکته بایسته است که در این تقسیم، امکان غیری معنی نخواهد داشت. از دیدگاه طبیعیات؛ جهت یکی از مباحث پنج‌گانۀ سماع طبیعی است (چهار مبحث دیگر عبارت‌اند از مکان، حرکت، سکون، میل) و مراد از آن، مقصد حرکت و مأخذ اشارۀ حسی است. در این دیدگاه دو جهت بالا و پایین را جهات غیر واقعی به‌شمار می‌آورند. ۳. در کلام. از دو بابت محل بحث است؛ الف. آن‌گاه که از ماهیت و اقسام آن به‌عنوان یکی از ویژگی‌ها یا یکی از احکام جواهر سخن رود، چنان که مثلاً در مباحث پیشین (جهت از دیدگاه طبیعیات) مورد بحث و بررسی قرار گرفت؛ ب. از این بابت که جهت، همانند مکان و کثرت و شریک و همانندان آن ازجمله صفات سلبی حق تعالی است. در این زمینه دو قول مطرح است: ۱. نظریۀ مثبت، که بر‌اساسِ آن دیدگاه خداوند بدان سبب که جسم است مکانمند است و در جهت قرار دارد؛ ۲. نظریۀ منفی، که بر‌اساسِ آن از آن رو که خداوند نه جسم است و نه جسمانی، از مکان و جهت، که از لوازم پدیده‌های جسمانی است، منزّه و مبرّاست.