حاکم
حاکم
از مناصب حکومتی. در قرون نخست اسلامی، حاکم گاه به خلیفۀ وقت و گاه به کارگزاران او در شهرها و ولایات گفته میشد. چندی هم مترادف سلطان بود. در دوران ایلخانان، نمایندگان سلطان در ایالات، عنوان حاکم و گاه والی داشتند. وظایف نظامی ویژۀ مناطق مرزی بهعهدۀ این حکام بود. حاکم در آغاز عصر صفوی نمایندۀ یک قدرت مستقل اجتماعی بود و اغلب بهعنوان تیولدار ایالت تحت فرماندهی خود تلقی میشد. برجستهترین خصوصیت یک حاکم آن بود که فرمانروایی یک طایفه یا قبیله را برعهده گرفته و مرتبۀ «امیری» داشته باشد. در طول دوران صفوی سه منصب خان، حاکم و بیگلربیگی تداخل داشت. گاه مسئولیتهای حاکم در دو منصب مذکور ادغام میشد. همچنین حاکم هنگام شروع خدمت، دستورالعمل دریافت میکرد. حاکم از اختیارات خاصی مانند فرماندهی قوای نظامی، اختیارات مالی در مورد پرداخت حقوق، صدور فرمان امارت به شخص معیّن، اختیارات قضایی که براساس آن او حق نظارت عمومی بر سازمانهای اداری و قضایی حوزه حکومتی خود را داشت، و حتی در برخی مواقع بهترین مرجع قضایی ایالت بود. حاکم، امور مالی خود را توسط وزیرش انجام میداد. در نیمه دوم حکومت شاه طهماست اول و شاه عباس اول صفوی، اداره ایالات مملکتی زیر نفوذ و نظارت حکومت مرکزی درآمد و از اهمیت مقام حاکم کاسته شد. در سازمان اداری دوران زندیه حاکم منصب چندان والایی نبود و اکثر حکام، خوانین زند بودند. در عصر قاجار، از جانب شاه، تشکیلات ایالتی مستقیماً به حاکم واگذار میشد. در این دوره حکومتهای مناطق مهم برعهده شاهزادگان، برادران، عموها، و یا منسوبان شاه بود. وی بر مسئولیت بیگلربیگی، نایب بیگلربیگی، قلعه بیگی، وکیل، امین دیوان (ولایت یا ایالت) و داروغه، کلانتر و کدخدا نظارت میکرد. هر حاکم برای انجام کارهای اداری و بهخصوص امور مالی چند پیشکار و مستوفی در اختیار داشت. در طوایف بومی، حاکم دارای عناوین مختلفی نظیر ایلخانی بود. امروزه در بعضی قوانین جاری کشور مانند قانون مدنی، قانون اوقاف،... در موارد معیّنی، از کلمۀ حاکم استفاده شده است که در کلیۀ آن موارد حاکم بهمعنی قاضی محکمه و مقام رسمی قضات است. حاکم شرع به مجتهد جامعالشرایطی اطلاق میشود که بتواند فصل خصومت نماید و با صدور حکم شرعی به دعوی خاتمه دهد.