حل (ادبیات)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

حَلّ (ادبیات)

(به‌معنای از هم باز‌کردن) در اصطلاح بدیع، آوردن مضمون سخنی منظوم در نثر: رقیه رسید. الطاف نواب رکن‌الدوله را که شرح داده بودید، هرچه فکر کردم خدمتی بسزا برنیامد از دستم. (قائم مقام فراهانی) که اشارۀ او به این بیت حافظ است: چگونه سر ز خجالت برآورم برِ دوست/که خدمتی بسزا برنیامد از دستم