خالصه
خالصه
(جمع آن خالصهجات/خالصات) اصطلاحی اقتصادی. به طور کلی به املاک دولتی و پادشاهی گفته میشود. مفهوم این اصطلاح در دورههای گوناگون تاریخی تغییر کرده و به انواع اراضی نیز گفته میشده است. سابقه این گونه زمینداری به پیش از اسلام میرسد، اما پس از نخستین فتوحات مسلمانان صدر اسلام برای املاک بهدست آمده، قوانینی وضع شد، چنان که املاک خانواده شاهی و املاکی که مالکان آنها گریخته و یا در جنگ کشته شده بودند به خلیفه داده میشد و آنها را صوافی/صوافی امام میخواندند. این صوافی بعدها، به ویژه از روزگار بنیامیه و پس از آن مِلک شخصی خلیفه یا اِقطاع نزدیکان و خویشان وی شد و در سالهای بعد نیز، بنا بر رسم و سنت، اراضی صوافی در مالکیت خانوادهای که حکومت میکردند، درآمد. در روزگار مغول و تاتار اینگونه املاک را که از راه غصب، مصادره، استصفا، انتقال و تصرف عدوانی حُکام و شاهان و دولتمردان بهدست میآمد انجو/اینجو میگفتند که به شاه و خاندان شاهی تعلق داشت. درپی آن در دوره صفویه، خالصه به اراضی خاصه، یعنی املاک شاهی گفته میشد و درآمد آن نیز صرف مخارج شخصی سلطان میگردید. گاه بخشی از این املاک به نوکران خاص و نزدیکان شاه داده میشد که به آن تیول میگفتند. بعدها نادرشاه افشار با مصادره املاک مخالفان دولت و تصرف املاک وقف و حبس که صورت آن در رقبات املاک نادری ثبت شده است بر میزان این املاک خالصه افزود. جانشین او علیشاه، چون بخشی از این املاک خالصه را به صاحبانشان بازگردانید، به عادلشاه موسوم شد. در دورۀ قاجاریه نیز بیش از پیش بر شمار املاک خالصه افزوده شد و عمدۀ خالصهجات ایران در ولایات سیستان، خوزستان، و برخی نواحی مرزی آذربایجان بود. همزمان با اعلان مشروطیت، خالصهجات ایران سه دستۀ عمده بوده است: املاکی که در رقبات نادری ثبت شده بود، خالصههای محمد شاهی و خالصههای ناصری؛ این دو تای آخری املاکی بودند که یا دولت خود خریده و مالک شده بود و یا به جای مالیاتهای عقبافتادۀ مالکان به تصرف دولت درآمده بودند. مجموع این املاک به چندین شیوه اداره میشدند: یکی خالصهجات دیوانی که رسماً و عملاً در تصرف دولت بود، خالصهجات تیولی که بیشتر در مناطق عشایری بود و متصدیان آن میبایست شماری سرباز بنیچه به دولت میدادند؛ و خالصهجات انتقالی که برای زمانی کوتاه و یا مادامالعمر به اشخاص واگذار میشد. وصول حقوق دولتی از خالصهجات انتقالی از مشکلات تاریخی بزرگ مالیاتی ایران بوده است در اواخر دورۀ قاجار ادارۀ املاک خالصه با مشکلات فراوان روبهرو شد و در این زمینه قوانین گوناگون تصویب و اجرا شد و تبدیلات و دگرگونیهایی در املاک خالصه صورت گرفت که بعدها رسیدگی به آنها از مهمترین مشکلات مالی کشور بود. رضا شاه پهلوی که حرص و ولعسیریناپذیری به گردآوری املاک داشت، بعد از کودتای خود در اسفند ۱۲۹۹ بهویژه پس از به سلطنترسیدن دست به گردآوری املاک حاصلخیز در گیلان، مازندران، گرگان و آذربایجان زد. استانداران و فرماندهان نظامی او در سراسر کشور بهویژه مناطق مذکور املاک و آبادیهای حاصلخیز را به قیمت بسیار اندک و اغلب به زور از صاحبان آنها میستاندند و جزو املاک شخصی رضا شاه تحت عنوان املاک سلطنتی درمیآوردند. مقدار املاک و آبادیهای رضا شاه را تا پایان سلطنت وی، بالغ بر ۴۴هزار پارچه شمارش کردهاند. پس از برکناری رضا شاه از سلطنت بهدلیل شکایات و اعتراضات فراوان صاحبان املاک، بخشی از اراضی سلطنتی به صاحبان آنها بازگردانده شد. در ۱۳۲۸ش طی مصوبهای بار دیگر قسمتی از این زمینها جزو املاک سلطنتی قرار گرفت. با اعلام اصلاحات ارضی در ۱۳۴۰، بخش دیگری از املاک دولتی و سلطنتی از آن سال به بعد بین کشاورزان تقسیم گردید.