خلق
خَلْق
(در لغت بهمعنی آفرینش) در فلسفه، بهمعنی ایجاد و در عرفان بهمعنی تجلی خداوند. در آموزههای فلسفی چون تبدیل عدم بهوجود یا تبدیل وجود به وجود در اصل آفرینش محال است، نظریۀ «جعل بسیط» الهی مورد توجه قرار گرفته است. عرفا و برخی اصحاب حکمت متعالیه نظریۀ تجلی و اظهار را جانشین آن کردهاند. بنا به اصلِ جعلِ بسیط، آفرینش الهی بهمعنی تحقق بخشیدن بهوجود اشیاء است که در این تحقق، تمام امور ماهوی و خواص و مشخصات ایجاد نیز میشوند. برطبق نظریۀ جعل، انفکاکی بنیادی میان موجودات و خداوند حاکم خواهد بود؛ اما برطبق نظریۀ تجلی و اظهار، موجودات صرفالربطاند و امکان فقری آنها حاکی از اضافۀ اشراقی تعلقی آنها به خداوند است، از اینرو هیچگونه انفکاکی بین مرتبۀ خلق با خالق نخواهد بود. فلاسفۀ مشّایی و متکلمان خلقت را بر دو گونۀ کلی دانستهاند: ۱. ایجاد اشیاء بدون سَبَق زمانی که در این صورت، موجودات مُبدَع بوده و دارای قوهای نیستند؛ ۲. ایجاد اشیاء مسبوق به زمان، که در این صورت، موجود دارای مادّه و قوه است. برطبق همین معنی گاه به مصنوعات انسان و عملش نیز «مخلوق» و «خلق» اطلاق میشود.