خواجه

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

خواجه

واژه‌ای فارسی به معنی بزرگ، سرور، کدخدا و رئیس و تا حدی مترادف کلمۀ آقا در ترکی. از القاب رجال مشهور کشوری بوده است. لقب خواجه از روزگار غزنویان تا دورۀ مغولان، از القاب وزرا بوده است که از آن شمار می‌‌توان به نام کسانی چون خواجه احمد حسن میمندی، خواجه نصیر‌الدین طوسی، خواجه شمس‌الدین صاحب دیوان و خواجه رشید‌الدین فضل‌الله اشاره کرد. در دوره‌های بعد این لقب نه‌تنها برای رجال درباری و مستوفیان و صاحبان دیوان و ندیم سلطان و صاحب دیوان اشراف، که برای بزرگداشت و تفخیم ثروتمندان نیز به‌کار می‌رفت. لقب خواجه رفته‌رفته همچون دیگر القاب، اهمیت خود را از دست داد، چندان که در معانی مهتر و ارباب و صاحب به‌کار می‌رفته است. لقب خوجه نیز که در میان عثمانیان رواج داشته و لقب دبیران و کاتبان و معلمان بوده، در واقع از همین واژه گرفته شده است. در هندوستان به پیروان اسماعیلیه خواجه می‌گفتند و در ترکستان در معنی شریف‌النسب، به‌ویژه به کسانی که نسبشان به شیخین می‌رسیده، اطلاق می‌شده است. در پاره‌ای منابع از پیامبر اسلام (ص) نیز به نام خواجه یاد شده است. در گذشته کارهای خانه، به‌ویژه اندرون شاهان و بزرگان را به بردگانی که برای جلوگیری از علاقه‌مند شدن به زنان حرم اخته می‌کردند، می‌سپردند و ایشان را خواجه‌سرا یا بزرگ خانه می‌گفتند. به‌تدریج کلمۀ سرا از خواجه‌سرا افتاد و واژۀ خواجه با کاربردی عمومی‌تر به هر بردۀ اخته یا به هر اخته‌ای اطلاق شد، چنان‌که آقامحمدخان قاجار را بی‌آن‌که برده باشد «خواجه» می‌گفتند. در دوره‌های صفویه و قاجاریه بزرگان ارمنی، به ویژه ارمنیان بازرگان را نیز خواجه می‌گفتند، مانند خواجه الیاس و خواجه سرکیس. در چین، خواجگان از حدود ۴هزار سال پیش، و در ایران باستان از ۲۵۰۰ سال پیش در حرمسراهای سلطنتی کار می‌کردند و در قرون وسطا قدرت سیاسی بسیاری داشتند. در گذشته، خوانندگان مرد اپرا را نیز به ایتالیایی اخته یا کاسترات می‌گفتند. آنان اغلب در کودکی اخته می‌شدند تا صدای زیر یا سوپرانوی آن‌ها حفظ شود، اما با جلوس پاپ لئوی سیزدهم (۱۸۷۸) این عمل ممنوع شد.