مکتب وقوع
(یا: طرز وقوع؛ دبستان وقوع) سبک و شیوهای از شعر (و خاصه غزلِ) فارسی که طی دورۀ کوتاهی از اواخر دورۀ سبک عراقی تا اوائل دورۀ سبک هندی (اصفهانی) رواج داشت. شاعران این مکتب در حد فاصل بین اوائل سدۀ 10هجری تا اواسط سدۀ 11 هجری میزیستهاند. شعر این دوره به سادگی فوقالعادۀ زبانی و عاری بودن از صنایع ادبی شناخته میشود.
در اوائل قرن دهم بسیاری از شاعران پارسیگو این طرز را که تفاوت زیادی با شیوۀ غزلگویی شاعران پیشین سبک عراقی داشت به کار میبردند و میکوشیدند تا عوالم عاشقانه و زبان حال و احساسات خود را طوری که واقعیت داشت و خود احساس میکردند، بدون تکلف و پردهپوشی بیان کنند. برای این کار همچنان که ذکر شد تمهیداتی چون پرهیز از صنایع ادبی و اغراقهای شاعرانه و البته استفاده از اصطلاحات و زبان عامیانه مورد نظر شاعران مکتب وقوع قرار گرفت. بسیاری از این شاعران بر اثر شهرتی که در این طرز به دست آوردند، به وقوعی معروف شدند و برخی نیز وقوعی تخلص کردند؛ از جمله محمدشریف وقوعی تبریزی (متوفی 1018ق) و میرمحمد شریف وقوعی نیشابوری (متوفی 1002ق). اگرچه بیشتر تذکرهنویسان دورۀ صفوی، شیوۀ وقوعسرایی را از ابداعات شاعران اوائل قرن دهم دانستهاند و نام بسیاری از شاعران، از قبیل وحشی بافقی و محتشم کاشانی و شرف جهان قزوینی (912- 968ق) را در شمار این شاعران ثبت کردهاند، اما روش این شاعران در شعر فارسی، شیوهای بیسابقه نبوده و خیلی از خصوصیاتی را که برای طرز وقوع برشمردهاند، در غزلهای شاعران سبک عراقی، چون سعدی و امیرخسرو دهلوی و خواجوی کرمانی نیز میتوان نشان داد. آنچه سبب شده این شیوه در قرن دهم و یازدهم به عنوان مکتبی نو معرفی شود تفاوتی است که با شیوۀ غزلسرایی مرسوم دورههای پیش از آن داشته است. در قرن نهم غزل عمدتا جنبۀ تقلید و تکرار پیدا کرده بود و از احساس واقعی شاعر خالی بود. تلاشی که شاعرانی چون هلالی جغتایی و اهلی شیرازی و وحشی بافقی برای تجدید نظر در شعر و خاصه شعر عاشقانه کردند، این روش را در آن دوره متمایز کرد. در واقع عمدۀ تفاوت شعر این دوره در زبان عاطفی و نزدیک به زبان روزمره و محاورهای است که خیلی زود این ویژگی در شعر شاعران سبک هندی تشخص بارزتری یافت.
باید توجه داشت که اصطلاح واسوخت که گاه اشتباهاً به معنای طرز وقوع به کار میرود، شاخهای از شعر مکتب وقوع است که در آن شاعر نسبت به معشوق به تعرض یا گله و شکایت پرداخته است. این نوع شعر هم سدههایی پیش از شکلگیری مکتب وقوع در میان شاعران نمونههای درخشانی داشته است؛ از جمله غزلی از سعدی که ذیل همین مقاله برای نمونه نقل میکنیم. از مهمترین شاعران این مکتب جز اشخاصی که نام بردیم به بابافغانی شیرازی، لسانی شیرازی و نظیری نیشابوری نیز میتوان اشاره کرد.
نمونۀ شعر
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست؟
وی باغ لطافت بِهِ رویت که گزیدهست؟
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان
دانی که سکندر به چه محنت طلبیدهست
آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدهست
نیک است که دیوار به یکبار بیفتاد
تا هیچکس این باغ نگویی که ندیدهست
بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار
چون عام بدانست که شیرین و رسیدهست
گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد
وامروز نسیم سحرش پرده دریدهست
در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی
کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدهست
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگربار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
سعدی در بستان هوای دگری زن
وین کشته رها کن که در او گله چریدهست