دهریه

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

دَهْریّه
اصطلاحی کلامی برای معتقدان به قِدَم عالَم و ابدیّت دهر (زمان بی‌پایان). در سنّت اسلامی اصطلاح دهر نخستین‌بار در قرآن (سورۀ جاثیه، آیۀ ۲۳) در یادکرد سخن دهریّه در انکار حشر و نسبت‌دادن امور به دهر دیده می‌شود. مفسّران این سخن را به زنادقه و ملحدان نسبت داده‌اند. در منابع کهن تاریخی، بیشتر زنادقۀ قریش پیش از اسلام از دهریّۀ عرب ذکر شده‌اند و مسلمانان متّهم به زندقه در عهد اموی هم گرایش‌های دهری داشته‌اند. در دوران اسلامی از این افراد کمتر به‌عنوان فرقه‌ای مستقل یاد می‌کنند. خوارزمی در مفاتیح‌العلوم از آن‌ها به‌عنوان کسانی نام می‌برد که به ازلیّت زمان معتقدند و اخوا‌ن‌الصفا آن‌ها را «ازلیّه» می‌نامند. بغدادی دهریّه را مترادف با ملحد می‌داند که منکر وجود پیامبران، معجزات، جنّ و شیاطین هستند. جاحظ تصویر تیره‌تری از آن‌ها ارائه می‌کند و می‌گوید که دهریّه منکر دین و اخلاق هستند. غزالی دهریّه را طایفه‌ای باستانی می‌داند که منکر خدایی مدبّر برای جهانند و عالم را قدیم می‌دانند و علّت‌العلل را منکرند و می‌گویند همه چیز در ازل به‌وجود آمده است و دیگر چیز تازه‌ای به‌وجود نمی‌آید. به نظر غزالی این افراد دیندار نیستند بلکه گروهی از فلاسفه‌اند که صرفاً در برخی عقاید خود با اهل حق و مسلمانان واقعی هم‌داستانند. تنها شهرستانی و ابن حزم، دهریّه را فرقه‌ای مذهبی و مستقل برشمرده‌اند و از این باورهای آنان یاد کرده‌اند: ۱) چیزی که حادث باشد وجود ندارد، هر چیز از چیز دیگر به‌وجود می‌آید یا به آن اضافه می‌شود؛ ۲) آنچه بدن‌ها را به‌وجود می‌آورد، اجسام و حوادث هستند پس همه چیز در جهان وجود دارد؛ ۳) اگر چیزی حادث شود، هم به آنچه وجود دارد کاملاً شباهت دارد و هم کاملاً از آن متفاوت است؛ یعنی در عناصر اصلی شبیه و در جزئیات متفاوت است؛ ۴) اگر جهان خالقی داشت او ناگزیر بود اشتباهات خود را جبران کند و درپی سود خود باشد که در این صورت به موجودات این جهان شبیه می‌شد، پس خلقت ازلی است؛ ۵) اگر بدن‌ها آفریده شده باشند ضرورتاً باید حادث باشند، پس باید قبل از به‌وجود آمدن خود را انکار کنند و این از ازلی‌بودن آن‌ها خبر می‌دهد. به عبارتی گویا این‌که شماری از مفسّران قرآن از قول رسول اسلام ناسزاگفتن به دهر را نهی کرده‌اند و دهر را همان خداوند دانسته‌اند، اساس طبقه‌بندی دهریّه در آثار متکلّمان مسلمان، بنابر خداباوری یا انکار صانع بوده است. «دهریّۀ با خدا» فیلسوفان و طبیعیّون هستند که مشخصه‌های بارز آن‌ها عبارت است از باور به قِدَم عالَم، انکار معاد جسمانی و نفی علم خدا به جزئیات. این گروه را «کافر دهری» خوانده‌اند. در مقابل آن‌ها «دهریّۀ بی‌خدا» یا «کافر معطل» هستند که با نسبت‌دادن همۀ رویدادها به دهر، وجود خدا و درپی آن نبوّت و معاد و ثواب و عقاب را انکار می‌کنند و عشرت‌طلبی و لذت‌جویی را پیشۀ خود می‌سازند و به همین دلیل متکلمان ادیان دیگر هم آن‌ها را نکوهیده‌اند؛ چنان‌که در قرن ۳ق، به روایت آذرفرنبغ فرّخزادان در دینکرد سوّم، زردشتیان دهریّه را با سوفسطاییان یونان همسان و یکی می‌دانند. در همین سده، مردان فرّخ اورمزد دادان در فصل ششم کتاب شکند گمانیک وزرا به بیان عقاید دهریّه و ردّ آن‌ها همّت می‌گمارد و به‌درستی درمی‌یابد که آنچه مؤلفان زردشتی در باب آرای «دهری» ذکر کرده‌اند با نوشته‌های متکلمان مسلمان در این‌باره مطابقت دارد. دومناش بر تأثیرپذیری دهریّه از آیین زروانی تأکید می‌کند و مراجعه به آثار برخی فیلسوفان مسلمان مانند سهروردی هم این نظر را تأیید می‌کند. یک قرن بعد از مردان فرّخ، متکلّم نامدار یهودی سعدیا فیّومی هم در کتاب اَمونوت بر دهریّه تاخته است. در روزگار جدید برخی متفکران مسلمان، عقاید فیلسوفان طبیعی غرب را با دهریّه همسان پنداشته‌اند و در ردّ آن‌ها رسالاتی نوشته‌اند که رسالۀ در ردّ نیچریّۀ سید جمال‌الدین اسدآبادی ازجملۀ آن‌هاست.