دهقان

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

دهقان

معرّب واژۀ پهلوی دهگان و معنی اصلی آن «منسوب به ده» و ده به معنی سرزمین بوده است. در اواخر دورۀ ساسانی به طبقۀ پایین زمین‌داران ایران دهگان می‌گفتند. چون این واژه در اسناد متقدم ساسانی به‌کار نرفته است، بنابراین می‌توان حدس زد که طبقۀ دهگانان درپی اصلاحات ارضی روزگار خسرو ساسانی اول، پدیدار شد. این طبقه در تشکیلات جامعه اواخر دوره ساسانی از جایگاه بلندی برخوردار بودند و ادارۀ امور محلی و گرفتن خراج از وظایف آنان بوده است. به گفتۀ مسعودی در مروج‌الذهب، در آن دوره دهگانان به پنج گروه تقسیم می‌شدند که با لباس از یکدیگر متمایز بودند. پس از یورش اعراب مسلمان به ایران، اشراف محلی، یعنی دهقانان، نقش سیاسی و اجتماعی مهمی در بخش‌ها، شهرها و روستاهای خود برعهده گرفتند و برخی از آنان به دین اسلام گرویدند و از این راه املاک خود را از تعرض مهاجمان نگه داشتند و از پرداخت جزیه معاف شدند. آنان همچون گذشته، وظیفۀ گردآوری خراج را برعهده داشتند و نیز کشت زمین، نگهداری پل‌ها و راه‌ها و پذیرایی از برخی مسافران از وظایف آنان بود. از روایات گوناگون چنین برمی‌آید که در همان روزگار، برخی از دهقانان، به‌ویژه در ماوراءالنهر، تقریباً در مقام حکمرانان محلی بودند و چه بسا هر مرد ثروتمند، دهگان خوانده می‌شد. قدرت طاهریان و سامانیان بیشتر از اشتراک منافع آنان با دهقانان بود و نارضایتی همین طبقه تأثیر فراوانی در سقوط دولت سامانیان داشت. از قرن ۵ق، با گسترش نظام اقطاعی و زوال طبقۀ زمین‌دار، رفته‌رفته از اهمیت دهقانان کاسته شد و واژۀ دهقان، همچون امروز، تنها معنی رعیت یافت. با این همه، در قرون ۶ و ۷ق، این عنوان هنوز گاهی در معنی اصلی آن به‌کار می‌رفته است. اکنون این نام به کشاورز و زارع اطلاق می‌شود. دهقانان، در حفظ داستان‌ها و روایات تاریخی پیش از اسلام و داستان‌های عاشقانۀ ایران باستان بیشترین سهم را داشته‌اند. فردوسی، که خود دهقان‌زاده بود، غالباً از دهقانان به عنوان منبع شفاهی روایات خود یاد می‌کند. دلبستگی عمیق دهقانان به فرهنگ ایران باستان سبب شد که واژۀ دهقان، معنی ایرانی و به‌ویژه ایرانی‌تبار پیدا کند.