رمانتیسم (هنر و ادبیات)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

رمانتیسم (هنر و ادبیات)(romanticism)

سرگردان بر بالاي درياي مه، اثر کاسپار داويد فريدريش

در ادبیات و هنرهای بصری[۱]، سبکی که بر تخیّل، عواطف، و خلاقیت پدیدآورندۀ اثر تأکید دارد. به‌طور اخص به فرهنگ اروپایی اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ در مقابل کلاسی‌سیسم[۲] قرن ۱۸ اطلاق می‌شود. رمانتیسم با الهام از آرای ژان ژاک روسو[۳]، و دگرگونی‌های اجتماعی، و انقلاب‌های زمان (در امریکا و فرانسه) به‌منزلۀ واکنشی دربرابر ارزش‌های قرن ۱۸ شکل گرفت. رمانتیسم احساس و کشف‌وشهود را بر عقل و منطق، و اهمیت فرد را بر سازگاری اجتماعی، و اکتشاف روح وحشی انسان و طبیعت وحشی را بر خویشتن‌داری کلاسیک رجحان داد. مضامین اصلی هنر و ادبیات رمانتیک عبارت‌اند از ستایش مناظر رؤیایی؛ دلتنگی برای گذشته، به‌ویژه دورۀ گوتیک[۴]؛ دلبستگی به بدویت[۵]، ازجمله سنّت‌های عامیانه[۶]؛ پرستش قهرمان، اغلب هنرمند یا فرد انقلابی؛ شور رمانتیک؛ گرایش به عرفان؛ و شیفتگی به مرگ. ازجمله نویسندگان رمانتیک عبارت‌اند از نووالیس[۷]، کلمنس برِنتانو[۸]، یوزف آیشندورف[۹]، و یوهان تیک[۱۰] در آلمان که ادامه‌دهندۀ جنبش اشتورم اوند درانگ[۱۱] (توفان و فشار) بودند؛ ویلیام وردزورت[۱۲]، ساموئل تیلور کولریج[۱۳]، پِرسی بیش شِلی[۱۴]، لرد بایرون[۱۵]، و والتر اسکات[۱۶] در انگلستان؛ و ویکتور هوگو[۱۷]، آلفونس دو لامارتین[۱۸]، ژرژ ساند[۱۹]، و اَلکساندر دومای پدر[۲۰] در فرانسه. آثار نویسندگان امریکایی ادگار آلن پو[۲۱]، هرمان ملویل[۲۲]، هنری وادزورت لانگفلو[۲۳]، و والت ویتمن[۲۴] نیز از رمانتیسم تأثیر دارند. در نقاشی، کاسپار داوید فریدریش[۲۵] در آلمان، و ترنر[۲۶] در انگلستان برجسته‌ترین منظره‌پردازان سنّت رمانتیک‌اند و در آثار هنری فیوزلی[۲۷] و ویلیام بلیک[۲۸]، گرایشی عارفانه و رؤیاپردازانه مشهود است. نقاش فرانسوی اوژن دولاکروا[۲۹]، اغلب سرآمد نقاشان رمانتیک، و تئودور ژریکو[۳۰] از دیگر نقاشان این شیوه برشمرده می‌شوند. رمانتیسم در ادبیات از دوران اوگوستی[۳۱] جوانه زد، و قدمت آن به ۱۷۲۶ بازمی‌گردد (زمانی که جیمز تامسون[۳۲] نگارش «فصول[۳۳]» ۱۷۲۶ـ۱۷۳۰ را آغاز کرد). رمانتیسم در هر دو حوزۀ ادب و هنر، واکنشی بود دربرابر محدودیت‌های کلاسیک در سبک و مضمون. با سپری‌شدن قرن ۱۸، کلاسی‌سیسم بیش‌ازپیش در بیان معضلات روزافزون جامعه عاجز ماند. انقلاب صنعتی[۳۴] رفته‌رفته شیوه‌های سنّتی زندگی را، به‌ویژه در روستا دگرگون می‌ساخت، و فقر و استثمار در شهرهای کوچک و بزرگ بیداد می‌کرد. واکنشی هم در مقابل دین‌باوری عمومی شکل گرفت که احتمالاً نتیجۀ کار علمی بود. در این بستر، رمانتیسم تصویرهای آرمانی، و اغلب هراس‌انگیز، را جانشین یقین‌های دست‌وپابستۀ کلاسیک کرد. آشوب طبیعت، به تمثیلی از عواطف و تجربه‌های انسان بدل شد. مباحث مهم از این قرار بودند که انسان نه از منطق، که از احساس و الهام خود فرمان می‌بَرد، و فرد مهم‌تر از اجتماعی است که در آن زندگی می‌کند.شعر. در عمل، مخالفتِ با صنعتی‌شدن و از نو توجه‌کردن به فرد در دل طبیعت، پیامدهایی داشت که گسترۀ آن از کفّ نفس ویلیام وردزورت، شاعر انگلیسی، و استفادۀ وسیع تامس دو کوئینسی[۳۵] و لرد بایرون، نویسندگان انگلیسی، از مواد مخدر، تا کشف‌وشهود فکری و روحانی ویلیام بلیک، شاعر و نقاش انگلیسی، را دربر می‌گرفت. وردزورت در «پیش‌درآمد[۳۶]» (که در ۱۸۵۰ پس از مرگ او انتشار یافت)، تفاوت دوران کودکی خود در روستایی بِکر را با دگرگونی‌های بعد از آن نشان می‌دهد، و طبیعت را همچون نیرویی الهی به‌تصویر می‌کشد. کولریج در بسیاری از آثارش نیروی شفابخش زیبایی طبیعی را دستمایه می‌گیرد. در نگاه کلی شعر پرقدرت‌ترین واسطۀ بیانی در نزد ادیبان رمانتیک بود، و چکامه‌های غنایی[۳۷] (۱۷۹۸) را می‌توان پرنفوذترین اثر رمانتیک دانست، که حاصل همکاری وردزورت و کولریج بود. مضمون مرگ، چه در خیال و چه در واقعیت، از دیگر مضامین مهم است. جان کیتس[۳۸]، شاعر انگلیسی، در «قصیدۀ پاییز[۳۹]» (۱۸۱۹) که آن را دو سال پیش از مرگ زودهنگامش سرود، به مرگ نگاهی مثبت دارد. شایع‌تر از این رویکرد، تصوّر مرگ به‌مثابه موجودی هولناک است برای کسانی که دل به دنیا و لذات آن می‌بندند. افراط و تفریط ادبی که درپی رهایی ناگهانی از قید محدودیت‌های قرن ۱۸ حاصل شده بود، به‌خوبی در دهن‌کجی آشکار رمانتیسم به اعتقادات و اخلاقیات مسیحی نمایان ‌گردید. شلی در شعر بلند «پرومتئوس از بند رسته[۴۰]» (۱۸۲۰) خداوند را نه نگهدار انسان، بلکه دشمن او خواند. بایرون را با شعر بلند «دون ژوان[۴۱]» (۱۸۱۹ـ۱۸۲۴)، اغلب خالق «ضدقهرمان[۴۲]» می‌شناسند (شخصیت تبهکار و ویرانگری که بااین‌حال خواننده را مفتون خود می‌کند). نوع دیگر ضدقهرمان فردی است که بی‌اعتنا به صلاح جامعه، از پی امیال خویش می‌رود؛ نمونۀ آن را در «منظومۀ دریانورد کهنسال[۴۳]» (۱۷۹۷ـ۱۷۹۸) از کولریج می‌یابیم: دریانورد با کشتن بی‌دلیل مرغی دریایی خود و همکارانش را گرفتار نفرین می‌کند و شعر با سرگردانی او در جهان پایان می‌یابد. نفی دنیای جدید، گرایش به داستان‌های تاریخی، به‌ویژه قرون وسطا[۴۴]یی، را درپی داشت. آیوانهو[۴۵] (۱۸۱۹) و آثار دیگر سِر والتر اسکات، نویسندۀ اسکاتلندی، نمونه‌هایی از این دست‌اند. گرایش قرون وسطایی در قرن ۱۹ و خاصّه در میان نقاشان پیشا‌رافائلی[۴۶] تداوم یافت. استمرارِ تمایل خوانندگان به رمان گوتیک، به تلفیق بسیاری از عناصر رمانتیک، همچون مناظر وحشی و هراس‌انگیز با انسان‌های کوچک‌مانده در سایۀ آن‌ها، انجامید. رمان‌هایی همچون فرانکنشتاین[۴۷] (۱۸۱۸) از مری شلی[۴۸]، نویسندۀ انگلیسی، از رشد سوءظن به آزمایش‌های علمی در مقابل روش «طبیعی» زندگی نشان دارند.

 


  1. visual arts
  2. classicism
  3. Jean Jacques Rousseau
  4. Gothic
  5. primitive
  6. folk traditions
  7. Novalis
  8. Clemens Brentano
  9. Joseph Eichendorff
  10. Johann Tieck
  11. Sturm und Drang
  12. William Wordsworth
  13. Samuel Taylor Coleridge
  14. Percy Bysshe Shelley
  15. Lord Byron
  16. Walter Scott
  17. Victor Hugo
  18. Alfonse de Lamartine
  19. George Sand
  20. Alexandre Dumas
  21. père Edgar Allan Poe
  22. Herman Melville
  23. Henry Wadsworth Longfellow
  24. Walt Whitman
  25. Caspar David Friedrich
  26. Turner
  27. Henry Fuseli
  28. William Blake
  29. Eugène Delacroix
  30. Théodore Géricault
  31. Augustan era
  32. James Thomson
  33. The Seasons
  34. Industrial Revolution
  35. Thomas De Quincey
  36. The Prelude
  37. Lyrical Ballads
  38. John Keats
  39. Ode to Autumn
  40. Prometheus Unbound
  41. Don Juan
  42. anti-hero
  43. Rime of the Ancient Mariner
  44. medieval
  45. Ivanhoe
  46. Pre-Raphaelite
  47. Frankenstein
  48. Mery Shelley