رند

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

رِند

(در لغت به‌معنای زیرک، حیله‌گر، بی‌قید و لاابالی، و آن‌که پای‌بند به آداب و رسوم اجتماعی و مصلحت‌اندیشی نباشد و هرچه پیش آید انجام دهد و بگوید) در اصطلاح تصوّف، ویژگی کسی که همۀ ظواهر و قیدوبندهای معمول را رها کرده و محو حقیقت شده باشد و به عبارتی دیگر، به هیچ قیدی جز خدا مقید نباشد. واژۀ رند طی تاریخ معناهای مختلفی داشته است. نخست در معنای منفی آن به‌کار می‌رفته است؛ برای مثال در حکایت حسنک وزیر در تاریخ بیهقی. سپس در متون عرفانی و به‌ویژه در شعر شخصیتی مطلوب یافته و برخی از خصوصیات ناپسند آن چون لاابالی‌گری مظهر سرمستی و رهایی از بند تعلقات شده است. این صفات مثبت با خصوصیات گوناگون در شعر حافظ به اوج خود رسیده، چنان‌که رند و رندی از کلیدواژه‌های شعر حافظ و اساس نگرش فکری و هنری اوست. در مرحلۀ بعد، بار دیگر رند در معنایی منفی به‌کار رفته است؛ مثلاً امروزه در ایران رند به شخص فرصت‌طلبی اطلاق می‌شود که جز به سود خود و زیان دیگران نمی‌اندیشد. از دیدگاه حافظ، رندی پسندیده‌ترین جهان‌بینی و رند نیز مطلوب‌ترین شخص است. او رند را تا پایگاه انسان کامل برکشیده و از مفاهیم رند و رندی برای انتقاد از انحطاط اخلاقی، مذهبی و اجتماعی جامعۀ ریاکار و فاسد دورۀ خویش بهره گرفته است. در میان شاعران فارسی‌زبان به‌جز حافظ کسانی چون سنایی غزنوی، خیام نیشابوری، عطار نیشابوری، سعدی شیرازی و سلمان ساوجی در شعر خود واژۀ رند یا رندی را در معناهای مثبت و منفی و یا هردو به‌کار برده‌اند.