زن چپدست (کتاب)
(به آلمانی: Die linkshändige Frau؛ به انگلیسی: The Left-Handed Woman) عنوان داستانی بلند (رمانی کوتاه) از پیتر هاندکه. این رمان اولین بار در سال 1976م به صورت کتاب منتشر شده و دوسال پس از آن، خود هاندکه فیلمی بر اساس آن (و به تهیهکنندگی ویم وندرس) ساخت. این فیلم در بخش مسابقۀ سی و یکمین دورۀ جشنوارۀ کن حضور داشته است. زن چپدست در سال 1397 به قلم فرخ معینی به فارسی برگردانده و توسط انتشارات «فرهنگ جاوید» تاکنون در چند نوبت تجدید چاپ شده است.
بررسی مختصر رمان
زنی که زندگی به ظاهر راحتی را میگذراند، بی هیچ دلیل مشخص، از همسرش میخواهد که او را با پسر 8سالهاش تنها بگذارد. این تنها مایۀ روایی کتاب است. هاندکه به تبعیت از اصول نگارشی خود، توصیف سادۀ حرکات و محیط روزانه را به جای توضیح آشکار روانکاوانه مینشاند. شخصیت اصلی زن چپدست، ماریانۀ[۱] 30 ساله است که اکثراً در روند داستان، «زن» خطاب میشود. همسر وی، برونو[۲]، به عنوان مدیر فروش یک شرکتِ شناخته شده، دائماً در حال سفر است. استفان[۳]، فرزند آنان است که در داستان، «کودک» خطاب میشود. این خانواده در ییلاقی در دامنۀ جنوبی منطقهای کوهستانی واقع در غرب آلمان، دور از هیاهوی شهری بزرگ، ساکن هستند. دیگر شخصیت این داستان، فرانتسیسکا[۴]، دوست صمیمی این زوج و معلم استفان است. هاندکه از این خانواده به عنوان نمونهای کوچک از جوامع اروپایی، بهخصوص جامعۀ آلمان، استفاده کرده و مشکلات زنان در آن جوامع، از جمله وابستگی به همسری سلطهگر را به تصویر کشیده است. زنانی که در انزوا، به مراقبت خالی از عاطفه از فرزندانی لوس یا حواسپرت میپردازند.
خلاصۀ داستان
در یک کلاهفرنگی واقع در حومۀ یکی از شهرهای بزرگ هستیم که با کلاهفرنگیهای دیگر فرقی ندارد و ایوان جلوی آن را دیوار کور خانۀ مجاور احاطه کرده است و بعدازظهر یک روز زمستانی است که برف در پیادهروهای کثیف آب میشود. برونو از سفر تجاری چندهفتهای به خارج از کشور برمیگردد و آرزو دارد که کانون خانوادگی را بازیابد و زن چپدست (همان ماریانه) جدایی را برمیگزیند. او میگوید که از نوعی اشراق پیروی میکند. اما بیش از آنکه موضوع رها شدن سرخوشانه مطرح باشد، موضوع آموزش تنهایی و خلاء مطرح است. او میخواهد با از سر گرفتن حرفۀ سابق مترجمی، پیامدهای مادی تصمیم خود را عهدهدار شود و بر این کار اصرار میورزد. او هم پیشنهادهای ناشر خود را رد میکند و هم از پذیرفتن همدستی زنانه با دوستانه با دوستش فرانتسیسکا امتناع میورزد. به نظر میرسد که در پارهای لحظات، تنها با پسرش به نوعی همدستی تن میدهد. به این دلیل که بیشک همان رویای پسرش را به آن شکل که سادهدلانه در انشایی دربارۀ زندگیِ بهتر عبارت کرده، دنبال میکند. در پایانِ حکایت چشمانداز آشتی با کانون خانواده و اجتماع متصور است. ماریانه برای یک شب همسر و دوستانش را به خانه دعوت میکند، بیآنکه احساس خیانت به خود داشته باشد. و ما نمیدانیم که آیا زندگی مشترک با همسرش را از سر خواهد گرفت یا نه؛ با این حال به نوعی تعادل رسیده است.