زورخانه
زورخانه
ورزشگاه ایرانی، محل ورزش باستانی. واژۀ زورخانه در کتابهای لغت کهن دیده نمیشود و بهنظر میرسد که واژهای جدید باشد. واژۀ زورخانه و وصف آن و شکل و انواع ورزشهایی که در آن انجام میگرفته، نخستینبار در ۱۷۶۵ (در زمان حکومت کریمخان زند) در جلد دوم سفرنامۀ ۳جلدی کارستن نیبور، سیاح دانمارکی، دیده شد. نهاد زورخانه، یکی از نهادهای بنیادی کهن ایرانی است که هر جزء آن نشانۀ بخشی از تاریخ کهن این سرزمین است.
ساختمان زورخانه. از ساختمان زورخانههای دوران کهن اطلاع دقیقی در دست نیست، اما آنچه از معماریهای قدیمی میتوان حدس زد این است که از آن هنگام که ورزشهای باستانی از فضای باز به داخل ساختمانها راه یافت، زورخانه شکلی بسیار ساده داشت و از بسیاری جهات شبیه خانقاهها بود. ساختمان زورخانه کوچک اما استوار و بلند ساخته میشد. در ورودی آن کوچک و کوتاه بود، پنجرهای در هیچ جای بنا وجود نداشت؛ جز در بالای گنبد که سوراخی تعبیه کرده بودند که نور ضعیفی از آن به گود میتابید. زورخانه عمارتی ششضلعی یا حداکثر هشتضلعی و مسقف بود که در وسط آن گنبدی کوتاه (نظیر شبکلاه) و در زیر گنبد، گود قرار داشت. در هر یک از اضلاع داخلی، صفحهای رواقمانند ایجاد شده بود که جای نشستن و کندن لباس و گذاشتن اسباب و آلات ورزشی، سنگ گرفتن و مشتمال و امثال آن بود. در ورودی زورخانه بسیار کوتاه ساخته میشد بهطوری که ورزشکاران برای عبور از آن باید خم میشدند. بهعقیدۀ ورزشکاران این اولین نشانۀ فروتنی و تواضع جبری کسی است که وارد زورخانه میشود. در مورد دَرِ زورخانه چند نظریه متفاوت وجود دارد. گروهی میگویند دَرِ زورخانه به این دلیل کوتاه ساخته شده که ورزشکاران هنگام ورود با سرِ خَمشده وارد شوند. گروهی نیز باور دارند که کوتاهی دَرِ زورخانه یادآور روزگاری است که جنگجویان در دخمهها آموزش رزمی میدیدند. در قدیم ورودی زورخانه بهندرت با کف اصلی بنا در یک سطح قرار داشت، همیشه با تعدادی پله به پایین میرسید و بنای اصلی حالت زیرزمین و سردابه داشت که به تکایای قدیمی و خانقاهها و بقاع اسلامی شباهت داشت. روبهروی در ورودی، در کنار گود سردم قرار داشت. در قدیم دَرِ زورخانه پیش از آمدن آفتاب باز میشد و تا ساعتها پس از غروب آفتاب باز میماند. گروهی از ورزشکاران فقط صبح زود به زورخانه میرفتند و بعد از ادای فریضۀ صبح تا چاشتگاه ورزش میکردند. از ۵۰ سال قبل بهتدریج ورزش شبانه نیز معمول شده است. در ماههای رمضان، زورخانهها شبها باز بودند و ورزشکاران تا ساعات اولیه بامداد به ورزش میپرداختند. مراسم ورزش شبانه در لیالی رمضان، مخصوص بود و یکی دو ساعت بعد از افطار شروع و در لیالی متبرکه بدون ضرب و آواز اجرا میشد. بدینطریق که میاندار برای هر یک از اعمال ورزشی شمارهای شروع میکرد و سایرین با صدای حقحق و علیعلی او را جواب میدادند. همانطور که در میدانهای ورزشی هر دسته از مردم یک یا چند ورزشکار را با کفزدن و هوراکشیدن تشویق میکنند در زورخانه نیز چنین اعمالی مقرر است. مثلاً هر گاه یکی از ورزشکاران حرکت خوشنما و فوقالعاده انجام دهد میاندار و پیشکسوتها برای او به صدای بلند ماشاءالله میگویند. هرگاه شیرینکاری شروع بهکار کرد، مرشد زورخانه کلماتی برای تشویق و تحریک او به زبان میآورد و او را به یکی از جوانان بنیهاشم تشبیه میکند و پهلوانها یا پیشکسوتهای معروف را نیز سردار اهل بیت میخوانند و از حضار تقاضای ختم صلوات میکنند و حاضرین صلوات میفرستند. اخیراً دستزدن هم در جشنهای زورخانهها مرسوم شده است.
شنای زورخانه. شنای زورخانهای چهار مرحله دارد: ۱. شنای کرسی؛ ۲. شنای دست و پا مقابل؛ ۳. دوشلاقه؛ ۴. شنای پیچ. ورزشکاران تخته شنا را در کف گود روی زمین میگذارند و شروع به ورزش میکنند. حرکت شنا حدی معیّن ندارد و بسته به قدرت و توانایی جسمانی ورزشکار، شمار هر نوبت شنا نامحدود است. مادامی که میاندار مشغول شناست سایرین هم تبعیت میکنند و اگر بعضی خسته شدند دربرابر دو یا سه مرتبه شنای میاندار یک مرتبه شنا میکنند. در حرکت شنا نیز شمارهکردن مرسوم است؛ به این ترتیب که اگر ورزشکاران قصد شناکردن بیشتر داشته باشند میاندار با لحن مخصوص شروع به شماره میکند و اعداد و عباراتی مانند اعداد و عبارات سنگگرفتن بر زبان میآورد و سایرین در جواب هر یک از شمارههای او «یاعلی» میگویند. اگر هم قصد شناکردن زیاد نداشته باشند، مرشد زورخانه ضرب مخصوص شنا را شروع کرده و با آهنگ ضرب، اشعار حماسی خاصه ابیاتی از شاهنامۀ فردوسی را میخواند. شنای دوشلاقه، شنایی که در هر مرتبه دو دفعه صورت ورزشکار به زمین نزدیک میشود در چنین موقعی صورت میگیرد. شنای پیچ مخصوص خاتمه شناست و تقریباً یک نوع نرمش برای رفع خستگی بهشمار میرود. بعد از شنای پیچ که تعداد آن خیلی کم است ورزشکاران از جای برمیخیزند و در حالتی که تختههای شنای آنان روی زمین است، بعضی حرکات نرمشی را انجام میدهند، سپس تختهها را برمیدارند و شروع به میلگرفتن میکنند.
گود زورخانه. در ورزش باستانی، محوطۀ وسط زورخانه که آن را به تناسب بنا چهارگوش، ششگوش یا هشتگوش میسازند و عمق آن به یک متر میرسد. لبههای گود از آجر و گِل پخته یا چوب است تا توان مقاومت دربرابر برخوردهای ناگهانی کشتیگیران را داشته باشد. در قدیم کف گود از خاک رُس بود و در زیر آن خاکستر و بوته خشک قرار میدادند. گود زورخانهای را که محل ورزش پهلوان شهر یا پیشکسوتها بود «گود مقدس» میخواندند. همۀ آیینهای ورزش باستانی در داخلِ گود انجام میگیرد.
سنگ زورخانه. یک جفت جسم سنگین، شبیه سپر و به شکل نعل اسب که قسمت بالای آن مربع و قسمت پایین آن منحنی است. در وسط هریک از سنگها سوراخ و دستگیرهای تعبیه شده است و به طرفین دستگیره نیز برای جلوگیری از خراش دستها نمد میگذارند. وزن هریک از سنگها از ۲۰ کیلوگرم کمتر و از ۴۰ کیلوگرم بیشتر نیست. در گذشته به این اسباب نعل، سنگ نعل، و سنگ زور نیز میگفتند. روش کار با سنگ بدین گونه است که ورزشکار به پشت روی خاک گود میخوابد و با گرفتن هریک از سنگها در دستی و با غلتیدن به چپ و راست آنها را حرکت میدهد. مرشد زورخانه برای کسی که سنگ میگیرد، ضرب نمیگیرد، بلکه تعداد حرکات او را با عباراتی خاص از یک تا ۵۰ و سپس بالعکس میشمارد. اصولاً سنگگرفتن کاری دشوار و در توان افرادی قوی و ورزیده است؛ چنانکه در گذشته نیز جوان قویبازو را جوان سنگدیده میگفتند.
زنگ زورخانه. زنگولهمانندی که در زورخانهها مرشد با آن ورود ورزشکاران پیشکسوت را خبر میدهد.در زورخانهها زنگ را به زنجیر میبندند و از سردَم آویزان میکنند. زنگ پهلوانی زنگی جداست که فقط برای پهلوانان بهصدا درمیآید. بهروی زنگ زورخانه اشعار حماسی یا دینی حک میکنند.
دعاهای زورخانه. دعاهایی که مرشد بههنگام ورزش میخواند؛ مانند: «اول و آخر مردان بخیر»؛ «خدا چهار ستونت را پنج ستون نکند، صلوات بفرست» (ستون پنجم کنایه از عصاست، یعنی خداوند عصا به دستت ندهد)؛ «خدا دست مردانهات را پیش نامرد دراز نکند، صلوات بفرست»؛ «خدا به چهکنمچهکنم گرفتارت نکند، صلوات بفرست»؛ «به علیلی و ذلیلی دچار نشوی، صلوات بفرست»؛ «اول و آخر مردان عالم ختم به خیر، صلوات بفرست».