ساختارشکنی
ساختارشکنی (deconstruction)
(یا: شالودهشکنی؛ ساختشکنی) در نظریۀ ادبی، شکل افراطی پساساختارگرایی[۱] که ژاک دریدا[۲]، فیلسوف فرانسوی، آن را رواج داد. ساختارشکنان، متن را بازی ساختاری بیحسابی میدانند، که نهایتاً هیچ معنای معیّنی از آن حاصل نمیشود. آنان، با تجزیه و تحلیل ساختار درونی متن، خاصه تناقضهای آن، پرده از وجود معانی زیرمتنی[۳] برمیدارند که غالباً با آنچه پدیدآورنده در نظر داشته است متفاوتاند و بدینسان نشان میدهند که محال است بتوان معنای ثابتی به اثری نسبت داد. آغازگر ساختارشکنی رولان بارت[۴]، منتقد فرانسوی، بود که در کتاب اسطورهشناسیها[۵] (۱۹۵۷) به بررسی بیثباتی ذاتی رابطۀ نشانه با مصداق در طیفی از پدیدههای فرهنگی پرداخت، که شامل آثار ادبی و همچنین تبلیغات، آشپزی، ورزش کشتی، و غیره بودند. نیز ← دیکانستراکشبیسم