سامانیان

From ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

سامانیان

سلسله‌ای‌ از امیران‌ ایرانی‌ (حک: ۲۰۴ـ۳۹۵ق)، حاکم بر ماوراءالنهر و خراسان. دوران‌ امارت‌ این سلسله را از آغاز استقلال‌ و تشکیل‌ دولت‌، تا زمان‌ انقراض‌ باید در فاصلۀ‌ ۲۶۱ق تا ۳۸۹ق، دانست‌. سامانیان‌ به‌ نیای‌ بزرگ‌ خود، سامان‌ خدا (سامان‌ خُداة‌) نسب‌ می‌رسانند که‌ حکمران‌ دَه‌ سامان‌ از توابع‌ بلخ‌ (و به‌ قولی‌ سمرقند یا تقرمقذ) در زمان خلافت هشام بن عبدالملک (حک: ۱۰۵ـ۱۲۵ق) بوده‌ است‌. بیشتر نویسندگان‌ دورۀ‌ سامانی،‌ نسب‌ سامان‌ خدا را به‌ بهرام‌ چوبین‌ رسانده‌اند. با وجود این‌، مسعودی نسب‌ وی‌ را به‌ بهرام‌ گور رسانیده‌ است‌. سامان‌ خدا در زمان‌ اسد بن‌ عبدالله‌ قَسری‌، والی عربِ خراسان در دورۀ هشام بن عبدالملک، خلیفۀ‌ اموی‌ در خراسان‌، حکومت‌ بلخ‌ داشت‌. سامان‌ خدا، که‌ گویا تا آن‌ زمان‌ بر آیین‌ زردشتی‌ بود، در حضور اسد به‌ اسلام‌ گروید، و به‌سبب‌ دوستی‌ با او، پسر خود را اسد نامید. سامان‌ خدا با ظهور ابومسلم‌ دعوتگر عباسیان‌ در خراسان‌، به‌ او پیوست‌ و بعداً به دستگاه‌ علی‌ بن‌ عیسی‌ بن‌ ماهان‌، والی‌ خراسان‌ (حک: ۱۸۰ـ۱۹۱ق) در دورۀ هارون‌الرشید، وارد شد و در زمان‌ حکمرانی‌ او درگذشت‌. پسران‌ اسد بن‌ سامان‌ خدا، در اواخر خلافت‌ هارون‌الرشید (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳ق)، هَرثَمۀ‌ بن‌ اَعْیَن‌، والی‌ خراسان‌، را در دفع‌ شورش‌ رافع‌ بن‌ لیث‌ بن‌ سیّار یاری‌ کردند. چون‌ مأمون‌ به‌ خلافت‌ رسید به‌ غَسّان‌ بن‌ عَبّاد والی‌ خود در خراسان‌ دستور داد تا آنان‌ را به‌ پاس‌ این‌ خدمت‌ بنوازد. وی‌ نیز در ۲۰۴ق، سمرقند را به‌ نوح‌ به‌ اسد، فَرْغانه‌ را به‌ احمد بن‌ اسد، چاچ‌ و اَشروسَنه‌ را به‌ یحیی‌ بن‌ اسد و هرات‌ را به‌ الیاس‌ بن‌ اسد واگذارد. چون‌ طاهریان‌ به‌ حکمرانی‌ خراسان‌ رسیدند پسران‌ اسد را در مقام‌ خود نگاه‌ داشتند و آنان‌ در حفظ‌ مرزهای‌ شمالی‌ و دفع‌ تجاوز ترکان‌ و خوارج‌ سیستان‌، و لشکرکشی‌های آنان طاهریان‌ و دستگاه‌ خلافت‌ را یاری‌ کردند. نوح‌ بن‌ اسد در ۲۲۷ق، وفات‌ یافت‌ و عبدالله‌ بن‌ طاهر سمرقند را ضمیمۀ‌ قلمرو احمد بن‌ اسد کرد. با مرگ‌ احمد بن‌ اسد (۲۵۰ق) طاهریان‌ پسرش، نصر را، جانشین‌ وی‌ کردند. چندی‌ پس‌ از برافتادن‌ سلسلۀ‌ طاهریان‌ به‌‌دست‌ یعقوب‌ لیث‌ صفار، معتمد، خلیفۀ‌ عباسی‌، در ۲۶۱ق، فرمان‌ حکمرانی‌ سراسر ماوراءالنهر را برای‌ نصر بن‌ احمد فرستاد. از این‌ زمان‌ امارت‌ سامانیان‌ با فرمان‌ خلیفه،‌ و نه‌ با وابستگی‌ به‌ کارگزاران‌ خراسان‌، آغاز شد. اگرچه‌ این‌ تاریخ‌ را باید مبدأ استقلال‌ سامانیان‌ به‌شمار آورد، مورخان‌، برادر نصر، اسماعیل‌ بن‌ احمد (اسماعیل‌ اول‌) را پایه‌گذار واقعی‌ و نخستین‌ امیر سلسلۀ‌ سامانیان‌ می‌شمارند که‌ در ۲۸۷ق، بر عمرو لیث‌ صفار پیروز شد و معتضد، خلیفۀ‌ عباسی،‌ وی‌ را فرمانروای‌ ماوراءالنهر و خراسان‌ شناخت‌. دولت‌ سامانیان‌ تا ۳۸۹ق پایید و در این‌ مدت‌ نُه‌ تن‌ امارت‌ یافتند: اسماعیل‌ اول‌، احمد دوم‌، نصر دوم‌، نوح‌ اول‌، عبدالملک‌ اول‌، منصور اول‌، نوح‌ دوم‌، منصور دوم‌ و عبدالملک‌ دوم‌. سامانیان‌ در ایام‌ اقتدار خود، ‌جز در خراسان‌ و ماوراءالنهر، بر ولایات‌ دیگر ازجمله‌ سیستان‌، کرمان‌، گرگان‌، طبرستان‌ و ری‌ تا حدود اصفهان‌ سلطه‌ داشتند. سامانیان‌ مذهب‌ حنفی‌ را در قلمرو خود رسمیت‌ بخشیدند و قبول‌ ریاست‌ و سلطۀ‌ روحانی‌ خلفای‌ عباسی‌ بغداد و دریافت‌ منشور ولایت‌ را از آنان‌ عامل‌ مشروعیت‌ خود می‌دانستند و خود را مطیع‌ و مجری‌ اوامر آنان‌ می‌شمردند. از این‌رو، علمای‌ دینی در ماوراءالنهر و خراسان‌ از امرای‌ سامانی‌ پشتیبانی‌ می‌کردند. با این‌ همه،‌ سامانیان‌ ظاهراً مالیات‌ و خراج‌ معین‌ به‌ خلیفه‌ نمی‌پرداختند و به‌ فرستادن‌ هدایا بسنده‌ می‌کردند. حکومت‌ سامانیان‌ پس‌ از مراسم‌ بیعت‌، رسمیت‌ می‌یافت‌. آنان‌ به‌ کُنیه‌ و لقب‌ سادۀ‌ «امیر» اکتفا کردند و در زمان‌ حیات‌ القابی‌ چون‌ مؤیَّد، موفق‌، منصور، معظَّم‌ و منتصر یافتند. امیر سامانی‌ را امیر شرق و صاحب‌ خراسان‌ نیز می‌خواندند. امیران‌ سامانی‌ تاج‌ به‌سر می‌نهادند و بر تخت‌ می‌نشستند و درباری‌ پرشکوه‌ و دسته‌هایی‌ از غلامان‌ ترک‌ در خدمت‌ خویش‌ داشتند. امیر، دو بار در هفته‌ برای‌ سلام‌ می‌نشست‌ و همه‌ مردم هنگام‌ بار یافتن‌ به‌ رسم‌ طاعت‌ زمین‌ را می‌بوسیدند، اما دانشمندان‌ از این‌ رسم‌ معاف‌ بودند. امیران‌ بازپسین‌ سامانی‌ از مردم‌ کناره‌ می‌گرفتند و خود را از انظار عموم‌ پنهان‌ می‌کردند. آنان‌ در دربار خویش‌ مجالس‌ بزم‌ و باده‌نوشی‌ برپا می‌کردند. سامانیان‌ با رسوم‌ کشورداری‌ آشنا بودند و به‌ یاری‌ وزیرانی‌ کاردان‌ و سیاستمدار و دانش‌پرور همچون‌ ابوعبدالله‌ جیهانی‌ و ابوالفضل‌ بلعمی‌ و ابوعلی‌ بلعمی‌ تشکیلات‌ دیوانی‌ و اداری‌ متمرکز و منسجمی‌ پدید آوردند. دیگر‌ وزیران‌ این‌ سلسله‌ نیز اغلب‌ ادیب‌ و عالم‌ و کاردان‌ بودند. در درگاه‌ امیران‌ سامانی‌ جمعی‌ از پیران‌ باتجربه‌ و خردمند و فقیهان‌ بودند که‌ کارها با مشورت‌ آنان‌ پیش‌ می‌رفت. در روزگار سامانیان‌ شهرهای‌ خراسان‌ بزرگ‌، مانند مرو، نیشابور، بلخ‌ و هرات‌ پایگاه‌ فعالیت‌های‌ علمی‌ و معارف‌ دینی‌ شد. بخارا پایتخت‌ سامانیان‌ و مرکز سیاسی‌‌ـ‌فرهنگی‌ شرق اسلامی‌ از مراکز پررونق تجمع‌ ادیبان‌ و شاعران‌ و عالمان‌ نام‌آور بود. کتابخانۀ‌ دربار سامانیان‌ در بخارا، غنی‌ترین‌ کتابخانه‌ها در جهان‌ اسلام‌ بود و ابن سینا در حدود ۳۸۷ق، در آن‌ به‌ مطالعۀ‌ کتاب‌هایی‌ پرداخت‌ که‌ قبل‌ و بعد از آن‌ مانندش‌ را ندیده بود. سمرقند، دیگر کرسی‌ سُغد، نیز پایگاه‌ عالمان‌ بود. در زمان‌ سامانیان،‌ از این‌ شهرها عالمانی‌ بزرگ‌ سر برآوردند و دانشمندانی‌ از سراسر سرزمین‌های‌ اسلامی‌ بدان‌ها رو کردند. با حمایت‌ امیران‌ و وزیران‌ خردمند سامانی‌ و هم‌ به‌ علایق‌ شخصی‌، تألیفات‌ بسیاری‌ در علوم‌ شرعی‌ پدید آمد و علوم‌ عقلی‌ راه‌ تکامل‌ پویید. قسمتی‌ از این‌ میراث‌ گرانبها به‌ یادگار مانده‌ است‌. از سوی‌ دیگر، در عهد سامانیان‌ و به‌ تشویق‌ آنان‌ زبان‌ و ادب‌ فارسی‌ جدید شکوفا شد و آثار فراوانی‌ به‌ نظم‌ و نثر فارسی‌ پدید آمد. الْاَبنیه‌ عَن‌ حقایقِ‌ الْاَدویه‌، کهن‌ترین‌ کتاب‌ فارسی خطی‌ موجود، یادگار این‌ دوره‌ است‌. در درگاه‌ سامانیان‌ شاعرانی‌ بزرگ‌ همچون‌ رودکی‌، شهید بلخی‌، دقیقی‌ و کسائی‌ مروزی‌ درخشیدند و فردوسی‌ در این‌ دوره‌ بالید و اثر جاودان‌ خود شاهنامه‌ را گرد آورد. این‌ امر از لحاظ‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ تأثیرهای‌ شگرفی‌ بر جای‌ نهاد و درنتیجۀ‌ آن‌، پاره‌ای‌ از آداب‌ و آیین‌های‌ کهن‌ ملی‌ زنده‌ شد و برقرار ماند که‌ داستان‌های‌ حماسی‌ و جشن‌های‌ ملی‌، بخشی‌ از آن‌ میراث‌ باستانی‌ است‌. همچنین‌ با عنایت‌ دربار بخارا آثاری‌ منظوم‌ و منثور به‌ زبان‌ فارسی‌ تألیف‌ شد و به‌ تشویق‌ امیران‌ سامانی‌ برخیِ‌ آثار کهن‌ مانند کَلیلَه و دِمْنَه و سَنْدْبادْنامه یا آثاری‌ از معارف‌ اسلامی‌ مانند تاریخ‌ طَبَری و تَفْسیر طَبری‌ به‌ فارسی‌ دری‌ ترجمه‌ شد و شاعرانی‌ مانند ابوطیّب‌ مُصْعَبی‌ وزیر، و ابوالْفَتْح‌ بُستی‌ در سرودن‌ شعر به‌ هر دو زبان‌ پارسی‌ و عربی‌ استاد بودند. مدرسه‌ به‌منزلۀ‌ بنیاد مستقل‌ آموزشی‌ نخستین‌‌بار در شهرهای‌ قلمرو سامانیان‌، مانند بخارا و نیشابور، پا گرفت‌. در زمان‌ سامانیان‌ درنتیجۀ‌ اتخاذ سیاست‌ تسامح‌ و اعتدال‌، پیروان‌ عقاید و فرق و مذاهب‌ مختلف‌ به‌ آزادی‌ فعالیت‌ می‌کردند. از این‌رو نهضت‌های فکری‌ گوناگونی‌ پدید آمد. در این‌ دوره‌، برخورد افکار و مناظرات‌ علمی‌، در پویایی‌ حرکت‌ فکری‌ و عقلانی‌ و پیدایی‌ شمار فراوانی‌ از آثار کلامی‌ و فلسفی‌ سهمی‌ مؤثر داشت‌. در روزگار سامانیان،‌ حیات‌ مادی‌ نیز درنتیجۀ‌ فعالیت‌های‌ تولیدی‌ و تجاری‌ تحول‌ یافت‌، به‌‌گونه‌ای‌ که‌ در همه‌ جا و میان‌ همۀ‌ طبقات‌ شور و نشاط‌ اجتماعی‌ و کار و تلاش‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. کشاورزی‌ و دامداری‌ پررونق‌ بود و مازاد محصولات‌ به‌ سرزمین‌های‌ اطراف‌ صادر می‌شد. استخراج‌ و بهره‌برداری‌ از منابع‌ غنی‌ پیوسته‌ ادامه‌ داشت‌ و تولیدات‌ صنعتی‌ و هنری‌ خراسان‌ و ماوراءالنهر همه‌ جا شناخته‌ شده‌ بود. امارت‌ سامانیان‌ سدی‌ استوار در برابر حملات‌ ترکان‌ بیابانگرد آسیای‌ مرکزی‌ به‌ دنیای‌ متمدن‌ بود و غازیان‌ (جنگجویان‌) مستقر در رباط‌ها به‌ جهاد و دفاع‌ از مرزها می‌پرداختند. در عین‌ حال‌، از همین‌ طریق‌ شمار فراوانی‌ از ترکان‌ رفته‌رفته به‌ قلمرو سامانیان‌ وارد و در سراسر سرزمین‌های‌ اسلامی‌ پراکنده‌ شدند و این‌ امر به‌ ترکی‌‌شدن‌ نهایی‌ ماوراءالنهر کمک کرد که‌ سرزمین‌هایی‌ ایرانی‌ و فارسی‌زبان‌ بودند، و سرانجام‌، ضعف‌ و آشفتگی‌های‌ اواخر دورۀ‌ سامانیان‌ براثر استیلای‌ کسانی‌ همچون‌ بکتوزون‌ و البتکین و سبکتکین و فائق‌ خاصه‌ و ابوعلی‌ سیمجور، به‌ زوال‌ و سقوط‌ این‌ دولت‌ و ظهور دو قدرت‌ بزرگ‌ ترک‌ یعنی‌ قراخانیان‌ (ایلَکْ‌ خانیان‌) در شمال‌ رود جیحون‌ و غزنویان‌ در جنوب‌ انجامید.

سلسله سامانی
نام مدت پادشاهی
اسماعیل (بن احمد) سامانی 279ـ295
احمد (بن اسماعیل) سامانی 295ـ301
نصر دوم (ابن احمد) 301ـ331
نوح اول (ابن نصر) 331ـ343
عبدالملك اول (ابن نوح) 343ـ350
منصور اول (ابن نوح) 350ـ366
نوح دوم (ابن منصور) 366ـ387
منصور دوم (ابن نوح دوم) 387ـ389
عبدالملك دوم (ابن نوح دوم) 389