سردم
سَردَم
اصطلاحی در ورزش باستانی. محل نشستن مرشد در زورخانه را گویند. چنین برمیآید که پهلوانان صوفیمسلک، به پیروی از پیشوایان اهل طریقت، «ضربگیر» را «مرشد» و «سکوی مرشدنشین» را «سردم» نامیدند. تا پیش از رواج آداب تصوف در زورخانهها و تا اوایل حکمرانی کریمخان زند، ضربگیر را مطرب میخواندند. در سرودههای بسیاری از شاعران آن زمان نیز نامی از مرشد نیامده و از ضربگیرها بهنام مطرب یاد شده است. سردم در ابتدا فقط مکان ضربگرفتن مرشد بود؛ ولی بهمرور زمان آلات و ادوات گوناگون در آنجا نصب شد، چنانکه گویی سردم موزۀ زورخانه است. اشیایی چون شمشیر، سپر، زره، کلاهخود، پوست پلنگ، زنگ، زنجیر و ابلق بهمثابه مظاهر پهلوانی، تختۀ شنا، میل، کباده و سنگ بهسان آلات و ابزار ورزش و شیرقلاب (کمربند درویشی) و شاخ و تبرزین و کشکول و پوست تخت بهمنزلۀ مظاهر درویشی در اطراف و بالای سردم آویخته میشد. گاهی نیز تاج درویشی را در بهترین مکان سردم نصب میکردند. در محرم و صفر در تکایا و نیز در ماه رمضان در قهوهخانهها، سردم میبستند و سخنوران و پهلوانان را سردمدار میخواندند. کمک مالی مردم برای روشنایی سردم «چراغ سردم» خوانده میشد.