سلب
سَلْب
(در مقابل ایجاب؛ و بهمعنای رفع و نفی) در اصطلاح منطق، سلب و نیز ایجاب در دو موضع بهکار میرود: ۱. در بحث تقابل، که یکی از اقسام تقابل، تقابل به ایجاب و سلب است؛ مانند «دانا» و «نادان»، «مرد» و «نامرد»؛ ۲. در حکم (قضیه)، و آن حکم به عدم اتصاف موضوع به محمول است و از چنین حکمی به حکم سلبی (قضیۀ سالبه) تعبیر میشود؛ مانند «پرویز شاعر نیست»، چنانکه ایجاب حکم به اتصاف موضوع به محمول است و آن حکم ایجابی (قضیه موجبه) است؛ مانند «پرویز نویسنده است». سلبکردن عمومیت یک صفت از موصوفها یا سلبکردن عمومیت محمول از موضوع را سلب عموم گویند. بدینسان کلیت قضیه را نفیکردن است، چنانکه وقتی میگویند «نه هر انسانی جوانمرد است»، صفت جوانمردی از برخی یا از اکثر انسانها سلب میشود و ذهن بدین نتیجه میرسد که «برخی از انسانها جوانمرد هستند و برخی از آنها یا اکثر آنها جوانمرد نیستند». سلب عموم و عموم سلب: در عموم سلب، به مقتضای قضیۀ سالبۀ کلیه، محمول بهکلی از موضوع سلب میشود، مثل «هیچ انسانی جوانمرد نیست»، امّا در سلب عموم، محمول از بیشتر افراد موضوع سلب میشود، امّا از همۀ آنها سلب نمیشود، چنانکه در قضیۀ «نه هر انسانی جوانمرد است» ذهن میپذیرد که «برخی از مردم جوانمرد هستند».