سلسله مراتب هستی
سلسلهمراتب هستی
(یا: عوالم هستی) طرحی که از سوی فلاسفه و عرفا برای عوالم وجود ارائه شده است. مراد از عالَم، موجود یا موجوداتی است که در مجموع هستی، مرتبهای خاص را اشغال کردهاند به گونهای که محیط به مادون خود و محاطِ مافوق خود میباشند. گاهی عالَم به نوعی خاص یا انواعی از موجودات که زندگی آنها وضع و حالت و نظام خاصی دارد، اطلاق میشود مانند عالم مورچگان، عالم حیوان و عالم نبات. همچنان که برخی مفسران گفتهاند، تعبیر «ربالعالمین» در قرآن کریم احتمالاً ناظر به چنین کاربردی است. اما در اصطلاح فلسفه، عالَم به موجوداتی اطلاق میشود که از نظر مراتب کلی وجود، درجۀ خاصی را اشغال کردهاند. آنچه بهطور حسی و بالعیان برای ما ثابت است عالم طبیعت است. این عالم را حکما آنگاه که در مقابل سایر عوالم هستی نام میبرند اصطلاحاً «ناسوت» مینامند. گاه نیز عالم مُلک و شهادت گفته میشود. عالم طبیعت عالم قوه و فعل و صورت و ماده و حرکت و زمان است و پایینترین عالم از عوالم هستی است زیرا اولاً وجود عالمی پایینتر از طبیعت مستلزم این است که مادۀ طبیعی قادر بر ایجاد یک شیء باشد و در فلسفه ثابت میشود که تأثیر ماده و طبیعت از نوع تحریک است نه ایجاد. ثانیاً عالم طبیعت عالمی است که در آن، وجود و عدم بههمآمیخته و موجودی ضعیفتر از آن قابل تصور نیست. عالم دیگر که به حکم دلیل و برهان بر ما ثابت است عالم الوهیت یعنی ذات پروردگار است که در آن مرتبه، آنچه هست یک وجود اطلاقی است و بس. ذات پروردگار بهتنهایی خود عالمی است و عظیمترین عوالم است و ذرهای از وجود از احاطۀ قیّومی او خارج نیست. این عالم اصطلاحاً «لاهوت» نامیده میشود. دربارۀ اینکه آیا عوالمی متوسط میان این دو عالم، یعنی لاهوت و ناسوت، وجود دارد یا نه، حکما بحثهایی را مطرح کرده و گفتهاند که صادر اول باید کاملترین و بسیطترین ممکنات و لذا عاری از ماده و زمان و مکان باشد. چنین موجودی را اصطلاحاً عقل مینامند. عالم عقل (یا عقول) «جبروت» نیز نامیده میشود. از نظر حکمای اشراق و عرفا، که مورد تأیید نصوص اسلامی نیز است، عالم دیگری غیر از عالم عقول، که متوسط میان طبیعت و عالم عقول است، وجود دارد که عالم مثال (مثال مقداری) نامیده میشود. این عالم که در اصطلاح، «ملکوت» نیز گفته میشود، از قوه و حرکت و زمان و مکان عاری است اما عاری از ابعاد نیست و لذا مجرد کامل نمیباشد. این عالم، جسمانی است اما مادی نیست. به این عالم، جهان «برزخ» نیز اطلاق میشود (برزخ منفصل). بنابراین، جهان آفرینش مرکب از سه مرتبه است: جهان عقل (جبروت)، جهان مثال (ملکوت)، جهان ماده (ناسوت). پدیدههای هریک از این سه جهان معلول عللی هستند که از سنخ خودشان است و مجموع هر عالمی معلول جهان برتر از خود میباشد و مجموع جهان آفرینش معلول آفریدگار است و نسبت هر علت جزء به وی، مانند نسبت دست به نویسندۀ نامه است. حکما به وجود این عالمها از راههای مختلف استدلال کردهاند. یکی از این راهها، استدلال از راه وجود انسان است به این معنا که مرتبهای از وجود انسان، طبیعت (بدن) و مرتبهای دیگر مثال (خیال) و مرتبۀ بالاتر از آن عقل (مُدرِک کلیات) است و چون طبیعت قادر نیست مرتبهای عالیتر از خود یعنی مثال و عقل را ایجاد کند، پس هر مرتبهای از وجود انسان وابسته به عالمی از سنخ خود اوست. حکمای الهی گفتهاند که در شناسایی این عوالم بهتر است به آنچه از ناحیه وحی و نبوت رسیده و نیز یافتههای عرفانی استمداد کرد و در این زمینه برای عقل و فلسفه چندان فراخ نیست. از نظر اسلامی، قدر مسلّم این است که موجوداتی بهنام ملائکه یا فرشتگان وجود دارند که به ذات پروردگار نزدیکتر از موجودات مادی بوده و قاهر و مسلط بر طبیعتاند. آنها واسطۀ وحی، علم، رزق، خلق، احیا و اِماتهاند. اصطلاحات لاهوت، جبروت و ملکوت بهحسب معانی لغوی آنها کاربردهای دیگری نیز دارند.