ش

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

ش

ش

شانزدهمین حرف از الفبای فارسی و حرف سیزدهم از هجای عربی (ابتثیِ) و حرف دوازدهم از حروف ابجدی که در حساب جمل آن را معادل ۳۰۰ حساب می‌کنند. از نظر آوایی، حرف «ش» نمایندۀ صامتِ لثوی ـ کامی ـ سایشی بی‌واک است. در تقویم، رمز سال شمسی محسوب می‌شود. نام این حرف در زبان فارسی «شِ= se» و «شین= sin» است. حرف «ش»، به‌عنوان ضمیر متصل سوم‌شخص مفرد، در دستور زبان فارسی کاربرد دارد و به اسم می‌چسبد و نقش مضاف‌الیهی می‌گیرد، مثلِ «فرزندش» و گاهی در گفتار عامیانه فقط مفهوم تأکید دارد، مثلِ «کتابش بد نیست». به فعل متعدی اضافه می‌شود و بیشتر نقش مفعولی می‌گیرد،‌ مثل «بردمش» و گاهی در گفتار عامیانه مفهوم فاعلی می‌گیرد، مثل «گفتش». البته این نوع کاربرد در متون قرن‌های ۳ تا ۶‌ق هم به‌چشم می‌خورد، مثل «چو از پیش او کینه‌ور بیدرفش ـ سوی بلخ بامی کشیدش درفش» (شاهنامۀ فردوسی) و به حرف اضافه (نشانه) می‌چسبد و نقش متممی می‌گیرد، مثل «ازش گرفتند». این کاربرد غالباً در زبان محاوره اتفاق می‌افتد و ممکن است در جمله این حرف اضافه حذف شود، مثل «تازیانه‌اش بزنید». ضمیر «ش» در یک ساختار نحوی دیگر هم به‌کار می‌رود که مفهوم نهادی دارد، مثل «خوشش آمد»، «شرمش باد». حرف «ش» به‌عنوان پسوند، غالباً به بن مضارع اضافه می‌شود و اسم مصدر می‌‌سازد، مثل گویش، پرورش، روش و گاهی به صفت اضافه می‌شود و اسم مصدر می‌سازد، مثل پیدایش، رهایش، نرمش.