شقاقی
شَقاقی
طایفۀ بزرگی از مردم کُرد ایران و عثمانی و سپس جمهوری ترکیه. اینان در اصل از عشایر نواحی فنیک و ماردین بودند. شماری فراوان از مردم این طایفه در سالهای سلطنت شاهعباس اول به نواحی داخلی قلمرو صفویه انتقال یافتند و گروهی از آنان همراه چمشگزکلوها به خراسان رفتند. در ۱۱۶۵ـ۱۱۶۶ق، حدود ۶هزار خانوار از شقاقیهای خراسان خود را به اطراف کرمانشاه رساندند و به قوای محمدخان زند پیوستند و پس از آن به خدمت کریمخان درآمدند. گروهی دیگر از آنان نیز در عهد شاهعباس صفوی در آذربایجان ساکن شدند. علیجانسلطان شقاقی در ۱۰۳۷ق سرکردۀ ایل شقاقی بود و در لشکرکشی شاهعباس صفوی دوم به قندهار و تصرف آن شهر (۱۰۵۸ق) شرکت داشت. در سازمان اداری دولت صفویه، حاکم ایل شقاقی از توابع حکومت آذربایجان بود. شقاقیها تا میانۀ قرن ۱۲ق در دشت مغان سکونت داشتند و پس از سقوط دولت صفویه مدتی با شاهسونها، در مقابله با عثمانیها، متحد شدند. پس از گسترش و قدرتیافتن شاهسونها در مغان و غلبه بر شقاقیها، آنان ناگزیر به سراب، میانه و خلخال کوچیدند. شقاقیهای سراب، میانه و هشترود تا سالها از پیوستن به دولت کریمخان زند خودداری کردند، اما در ۱۱۷۳ق مغلوب قوای کریمخان شدند و پس از تثبیت حکومت کریمخان به خدمت او درآمدند. علیخان شقاقی، سرکردۀ شقاقیها، پس از پیروزی کریمخان بر فتحعلیخان افشار، حاکم ارومیه، با شماری از خوانین آذربایجان به شیراز رفت. صادقخان شقاقی ( ـ۱۲۱۴ق)، پسر علیخان، پس از مرگ کریمخان تا ۱۲۰۵ق حاکم مستقل سراب، گرمرود و میانه و چندی نیز متصرف حکومت تبریز بود، اما در این سال ناگزیر به آقامحمدخان قاجار پیوست. او پس از قتل آقامحمدخان مدعی سلطنت ایران شد و پس از غلبۀ قوای فتحعلیشاه ناگزیر به خدمت او درآمد. بعضی از شقاقیهای آذربایجان در زمان تشکیل نخستین دستههای نظام جدید ایران بهدست عباسمیرزا نایبالسلطنه، وارد این دستهها شدند. اینان در عهد قاجاریه چندین دسته و گروه نظام ایران را تشکیل میدادند. همۀ شقاقیهای آذربایجان، به جز برخی از شقاقیهای خلخال که کُردزباناند، به ترکی تکلم میکنند و شیعه هستند. شقاقیهای خلخال در سالهای بعد از انقلاب مشروطیت منشاء برخی حوادث بزرگ محلی بودند.