شمالگان
شُمالْگان (The Arctic)
بخشی از نیمکرۀ شمالی که قطب شمال[۱] را احاطه کرده است. تعریف قراردادی آن به این صورت است: ناحیهای که در شمال مدار شمالگان[۲] قرار دارد. مساحت آن ۳۶میلیون کیلومتر مربع و جمعیتش تقریباً ۱میلیون نفر است. در شمالگان[۳] قارّهای وجود ندارد، اقیانوس شمالگان[۴] که کوچکترین اقیانوس جهان است، بخش عمدۀ این ناحیۀ را اشغال کرده است. آبوهوا و پوشش گیاهی و جانوری شمالگانی در سراسر جزایر و حاشیهای مناطق شمالی اطراف اقیانوس شمالگان (شامل اسوالبارد[۵]، ایسلند، گرینلند، سیبری[۶]، اسکاندیناوی، آلاسکا و کانادا) گسترده شدهاند. در این ناحیه تقریباً ۱میلیون نفر بومی زندگی میکنند که عبارتاند از ۲۶ اقلیت قومی در روسیه و سیبری؛ قوم آلئوت[۷] در آلاسکا؛ سرخپوستان[۸] امریکای شمالی؛ لاپها[۹]ی اسکاندیناوی و روسیه؛ یاکوتها[۱۰]، ساموئیدها، کومیها، چوکچیها، تونگوزها، و دولگاهای روسیه؛ و اینوئیتهای بخش سیبریایی روسیه و شمالگان کانادا و گرینلند. یختودهای شناور در اقیاوس شمالگان تقریباً تمام مناطق بین قطب شمال و سواحل امریکای شمالی و اوراسیا را پوشاندهاند و ناحیهای با ژرفای بین ۳هزار تا ۴هزار متر را دربر میگیرند. تنگۀ برینگ بیش از ششماه از سال منجمد است، امّا دریای بارنتس، بین اسکاندیناوی و اسوالبارد، هرگز یخ نمیبندد و در سراسر سال قابل کشتیرانی است.
تاریخچۀ اکتشافات. نخستین پویندگان نواحی شمالگان وایکینگها بودند و در قرن ۱۶ و عمدتاً با کوشش بازرگانان انگلیسی و هلندی از سر گرفته شد. هدف اصلی ایشان شناسایی مسیری به خاور دور بود که نیاز به دور زدن امریکای جنوبی یا افریقا نباشد. دو گزینۀ ممکن، یعنی مسیری از اروپا به شمال روسیه یا مسیری به آن سوی اقیانوس اطلس و شمال کانادا، مسیرهایی بودند که گذرگاه شمال شرقی و گذرگاه شمال غربی نام گرفتند. در ۱۵۹۴ هیئتی اعزامی به ناوبری ویلم بارنتس هلندی در ساحل غربی نووایا زملیا[۱۱] به کندوکاو پرداخت و گذرگاهی به دریای کارا[۱۲] کشف کرد. بارنتس در ۱۵۹۶ در سفری دیگر، قبل از اینکه کشتیاش در یخ خرد شود، به بیورنویا و اسپیتزبرگ رسید. او به همراه خدمهاش از تکههای چوبی که به ساحل آورده شده بودند کلبۀ چوبی بزرگ ساختند و توانستند زمستان را در نووایا زملیا بگذرانند، و بدینترتیب اولین اروپاییانی شدند که از زمستان شمالگان جان بهدر بردند. اما بارنتس در راه بازگشت به وطن درگذشت. در همین ایام، کاوشگرانی در ساحل شرقی کانادا نخستین تلاش برای یافتن گذرگاه شمال غربی را آغاز کرده بودند. مارتین فروبیشر در ۱۵۷۶ به کندوکاو در گرینلند و جزیرۀ بافین پرداخت. چندین عضو گروهش در درگیری با اینوئیتهای متخاصم کشته و دو کشتی از سه کشتی او نیز در یخها نابود شدند. اما در هنگام بازگشت، تکههایی از پیریت آهن همراه آورد که به اشتباه فکر کردند طلاست. بهسبب این باور، دو سفر دیگر در ۱۵۷۷ و ۱۵۷۸ به جزیرۀ بافین کرد. سفرهای فروبیشر با سفرهای جان دیویس (۱۵۸۵ـ۱۵۸۷) دنبال شدند. دیویس برای یافتن گذرگاه به مناطق دوردست شمال سفر کرد. در ۱۵۸۵، کندوکاوی منظم در ساحل گرینلند انجام داد. در ۱۵۸۶ و ۱۵۸۷ به غرب رفت و تنگۀ دیویس را شناسایی کرد. ویلیام بافین، دریانورد انگلیسی، در ۱۶۱۶ خلیجی را که به نام او خوانده شده است تا عرض ۷۷ درجه و ۴۵ دقیقه شمالی کاوید و تنگههای عریض اسمیت، جونز، و لَنکستر را کشف کرد. کمی بعد اکتشافات بافین دربرابر سفرهای هنری هودسن، یکی از معروفترین کاشفان شمالگان، رنگ باخت. هودسن که کارمند شرکت ماسکووی بود، در ۱۶۰۷ سعی کرد که گذرگاهی از مسیر قطب شمال به ختا (چین) بیابد. او به عرض ۸۰ درجه و ۲۳ دقیقه شمالی رسید و، در هنگام بازگشت. جزیرهای را کشف کرد که بعدها یان ماین نام گرفت. هودسن در ۱۶۱۰ به کاوشهای دیگری پرداخت و از تمامی پیشینیان خود بیشتر به عمق غرب نفوذ کرد و به کشف خلیجی توفیق یافت که نام او را بر خود دارد، اما این سفر پایانی غمانگیز داشت؛ چون خدمهاش شوریدند و او را بر روی یخها رها کردند تا بمیرد. تامس باتون ( ـ۱۶۳۴) در ۱۶۱۲ و ۱۶۱۳ خلیج هودسن را به سمت شمال تا جزیرۀ ساوتمپتن کاوش کرد و رابرت بایلات و ویلیام بافین در ۱۶۱۵ کاوش در بخش شمالی خلیج را ادامه دادند. کاوشگران دیگری نیز در اوایل قرن ۱۷ خلیج هودسن را برای یافتن خروجی غربی آن بررسی کردند، ولی موفق نشدند. راهگشایی در منطقه بیدرنگ به تأسیس شرکت خلیج هودسن در ۱۶۷۰ انجامید؛ در اواخر قرن ۱۸، چند کارمند این شرکت، ازجمله اَلِگزاندر مَکنزی، هیئتهای مهمی برای اعزام به قارۀ امریکای شمالی ترتیب دادند. مکنزی اولین سفیدپوستی بود که از کوههای راکی عبور کرد و به اقیانوس آرام رسید. او رودی که به اقیانوس شمالگان میریزد، و به نام خود اوست، را نیز کشف کرد. بیشتر کاوشگران نخستین شمالگان انگیزههای مادی داشتند، اما منبع باارزش دیگر برای کسب اطلاعات مبلّغانی مسیحی بودند که به دنبال بازرگانان به راه میافتادند و غالباً مشاهدات دقیقتری هم ثبت میکردند. کاوشگری در شمالگان برای اولینبار در قرن ۱۸ به مسئلهای سیاسی تبدیل و سفرهایی اکتشافی با هزینۀ دولتها آغاز شد. روسیه، که قزاقهایش سیبری را در قرون ۱۶ و ۱۷ درنوردیده بودند، مالک مناطق وسیعی از ساحل ناشناختۀ شمالی بود و پطر کبیر فرمان داد که چندین هیئت برای شناسایی حدود سیبری اعزام شود. تزار به نیروی دریایی سلطنتی روسیه فرمان داد که نقشۀ سواحل شمال شرقی سیبری را ترسیم کنند، بهویژه معلوم کنند که آیا آسیا و امریکای شمالی به یکدیگر متصلاند یا خیر. رهبر این هیئت اعزامی بزرگ شمالی ویتوس بِرینگ، کاوشگر دانمارکی، بود. او چند سفر زمینی در حاشیۀ کرانههای شمالی را سرپرستی کرد، اما شهرتش بیشتر مدیون رهبری سفر دریایی هیئت مهمی است که از ۱۷۳۳ تا ۱۷۴۲ نقشۀ شبهجزیرههای کامچاتکا و آنادیر و تنگۀ برینگ را ترسیم کردند و دوبار در کرانههای امریکا فرود آمدند. اما هیئت اعزامی نتوانست به اقیانوس منجمد شمالی برسد، و برینگ قبل از پایان سفر درگذشت. اولین سفر اکتشافی به هزینۀ نیروی دریایی بریتانیا در ۱۷۴۱ صورت پذیرفت و کریستوفر میدلتون، که قبلاً کارمند شرکت خلیج هودسن بود، رسماً مأمور جستوجو برای یافتن خروجی غربی از خلیج هودسن شد. نیروی دریایی در ۱۷۷۳ هزینۀ سفرکُنستانتین فیپس را پرداخت تا او با فرماندهی کشتیهای ریس هورس و کارکاس به قطب شمال برود. در آن زمان، این نظریه رواج داشت که خود قطب در دریایی عاری از یخ و دایرهایشکل قرار دارد، اما هیئت اعزامی فیپس، پس از رسیدن به عرض تقریباً ۸۱ درجۀ شمالی، مجبور شد از برابر یخها عقبنشینی کند. در اوایل قرن ۱۹، رهبری پرشور سر جان بَرو (۱۷۶۴ـ۱۸۴۸)، وزیر نیروی دریایی، باعث شد که علاقۀ بریتانیا به کاوش در شمالگان احیا شود. این علاقه با گزارشهای بازرگان و کاوشگری با نام ویلیام اسکورزبی کهتر (۱۷۸۹ـ۱۸۵۷) تقویت شد. به گفتۀ این فرد، یخهای شمال کانادا نسبت به قبل کاهش یافته بود. نیروی دریای سلطنتی در چند سفر اکتشافی سعی کرد که گذرگاه شمال غربی را پیدا کند. این سفر با فرماندهی جان راس در ۱۸۱۸ آغاز شد، و راس در خلال آن ادعا کرد که سلسله جبالی در انتهای غربی تنگۀ لنکستر پیدا کرده است. افراد زیادی، ازجمله ویلیام پری، به این ادعا با دیدۀ تردید مینگریستند. پری در سالهای ۱۸۱۹ـ۱۸۲۰، ۱۸۲۱ـ۱۸۲۳، و ۱۸۲۴ـ۱۸۲۵ طی سه سفر سعی کرد که گذرگاه شمال غربی را بیابد. سفر اول از تمامی سفرها موفقیتآمیزتر بود و او توانست هزار کیلومتر در تنگۀ لنکستر پیشروی کند و بطلان وجود کوههای راس را کاملاً به اثبات رساند. پری در ۱۸۲۷ برای نخستینبار به شمالیترین نقطهای که تا آن زمان کسی به آن رسیده بود، یعنی عرض ۸۲ درجه و ۴۵ دقیقۀ شمالی، رسید. دو سفر اکتشافی زمینی نیروی دریایی از ۱۸۱۹ تا ۱۸۲۲ و از ۱۸۲۵ تا ۱۸۲۷، به رهبری کاپیتان جان فرانکلین، موجب شد که بخش ناشناختۀ ساحل امریکای شمالی کاویده و نقشۀ آن ترسیم شود. راس، با اینکه بهعلت حادثۀ سلسلهکوهها تحقیر شده بود، هنوز نقشی مهم در کاوشگریهای شمالگان داشت. از ۱۸۲۹ تا ۱۸۳۳ بار دیگر، طی مأموریتی با هزینۀ غیردولتی، کوشید که گذرگاه را بیابد. در همین سفر بود که برادرزادهاش، جیمز کلارک راس، اولین فرد اروپایی شد که به قطب شمال مغناطیسی رسید. جان فرانکلین در ۱۸۴۵ در جستوجوی گذرگاه شمال غربی بهراه افتاد. سرنوشت فیجع این هیئت اعزامی صرفاً از روی یافتههای گروههای تجسّس متعددی آشکار شد که سالهای بعد خط سیر او را دنبال کردند. فرانکلین و خدمهاش در این سفر جان باختند. سرنوشت گروه فرانکلین به بازنگری اساسی روشهای بهکاررفته در کاوشگری شمالگان انجامید. اولین عبور از گذرگاه شمال غربی از ۱۸۷۸ تا ۱۸۷۹ به همت بارونی سوئدی با نام نوردنشولد صورت پذیرفت. او با کشتی بخار «وِگا» از نروژ تا تنگۀ برینگ رفت (اولین سفر دریایی از شرق به غرب را ویلکیتسکی، فرمانده نیروی دریایی روسیه، در ۱۹۱۳ـ۱۹۱۵ انجام داد). اما اولین عبور موفقیتآمیز از گذرگاه شمال غربی از ۱۹۰۳ تا ۱۹۰۶ صورت گرفت. روآل آموندسن نروژی و شش همراه او با یخهایی مواجه شدند که کشتیشان «یوئا» را به دام انداخت و آنان را مجبور کرد که، قبل از رسیدن به اقیانوس آرام، سه زمستان متوالی را در شمالگان بگذرانند. البته، آموندسن بعدها بهسبب رسیدن به قطب جنوب شهرت بیشتری پیدا کرد. تقریباً در اواخر دورۀ کاوشگری در شمالگان بود که رسیدن به قطب شمال اهمیت یافت و بهصورت هدف کاوشگران درآمد. پری در ۱۸۲۷ برای رسیدن به قطب اولین تلاش را کرد. رابرت ای پیری، کاوشگر امریکایی، بین سالهای ۱۸۹۱ و ۱۹۰۹، ششبار به شمال گرینلند سفر کرد. پس از چندین تلاش ناموفق برای رسیدن به قطب، در ۱۹۰۸ با کشتی «روزولت» عازم شد. سفرش به دقت برنامهریزی شده بود و گروههای پیشاهنگ در مسیر دماغۀ کلمبیا تا قطب، در فواصل یکنواخت، پایگاههایی ساخته و آذوقه ذخیره کرده بودند. این امر به پیری امکان داد که بهراحتی به قطب نزدیک شود، ولی بخش نهایی و ۲۵۰کیلومتری باقی بود. پیری به همراه دستیارش، مَتیو هِنسون (۱۸۸۶ـ۱۹۵۵)، و چهار اینوئیت با سورتمه از روی یخها به قطب رفت. البته، سرعت حرکت آنها، که مجموعاً ۱۰۳۰کیلومتر را فقط در شانزده روز پیمودند، موجب شد که برخی از افراد در رسیدن ایشان به قطب شک کنند. کاوشهای جدیدتر نشان دادهاند که این فاصله را در شانزده روز میتوان پیمود. اما هنوز هم عدهای اعتقاد دارند که پیری دارای امکانات کافی برای تعیین دقیق محل قطب نبوده است. اولین هیئت اعزامی از راه زمین، که همگان قبول دارند به قطب رسیده است، در ۱۹۶۸، به رهبری رالف پِلیستید امریکایی کارش را آغاز کرد.