شهرآشوب

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

شهرآشوب

نوعی شعر در شعر فارسی که به دو معناست: ۱. شعری که در آن به مشاغل اجتماعی پرداخته می‌شود و مثلاً‌ در ستایش صاحبان مشاغل یا در وصف آنان گفته می‌شود. مانند شهرآشوب‌های مسعود سعد سلمان: مَهِ سنگین‌دلی ای مهر دل‌جوی/بت شیرین لبی ای یار زرگر/بدیدم زرگری شیرین نهادی/از آن کردم رُخان خویش چون زر/مگر روزی رخان چون زر من/نهی جانا به سیمین عارضت بر. سنایی، مهستی گنجوی، امیرخسرو دهلوی، و برخی از شاعران سبک هندی چون بیدل و فیضی فیاضی شهرآشوب‌هایی دارند؛ ۲. شعری که در آن زبان به نکوهش اهالی شهری یا سرزمینی گشایند. این گونه شعرها گاه سبب طغیان مردم علیه شاعر می شود. از مشهورترین شهرآشوب‌های شعر فارسی، در معنای اخیر، شهرآشوب انوری در نکوهش اهالی بلخ است: بلخ شهری‌ است در آگنده به اوباش و رنود/در همه شهر و نواحیش یکی بخرد نیست.