شهسواران میزگرد (کتاب)
(یا: شوالیههای میزگرد؛ به فرانسوی: Les Chevaliers de la Table ronde) عنوان نمایشنامهای از ژان کوکتو در سه پرده، به فرانسوی. کوکتو این نمایشنامه را برای اولین بار در اکتبر 1937م به کارگردانی و صحنهآرایی خودش در تئاتر دو لوور[۱] (پاریس) به روی صحنه برد و در همان سال هم به صورت کتاب چاپش کرد.
بررسی نمایشنامه
این نمایشنامه با موضوعی که مدام دغدغۀ کوکتو بوده، یعنی مبارزۀ بین حق و باطل، و با دستمایه قرار دادن بنمایههای افسانۀ جام مقدس و شهسوارانی که به جستوجوی آنند، با مهارت زیادی ساخته شده؛ با این وجود شعر این اثر نشانهای مکانیکی و مصنوعی دارد و این باعث لطمه به فرم کار شده است. تصویری که کوکتو در این اثرش از مرلین[۲] افسانهای به نمایش گذاشته شامل جنبههای شخصیتی منفی زیادی از اوست و در واقع در این نمایشنامه مرلین در نهایت تبهکاری به تصویر کشیده شده. این تصویر را حاصل مصرف تریاک میدانند، که کوکتو شدیداً آلودۀ آن بوده است. بیگمان کوکتو بیشتر بنمایههایی را که عمومیت افسانۀ جام مقدس را شکل میدهند، در شوالیههای میزگرد حفظ میکند. اما به همۀ این مضامین زنجیرهایِ مرتبط با میزگرد ردیفهایی میافزاید و محورهایی به آنها اختصاص میدهد که کاملا با شکل کلی مرسوم فرق دارد. در مقایسه معلوم میشود که نمایشنامۀ کوکتو نسبت به روایت وفادار به افسانه از چه برداشت آزاد و والایی بهره برده است. او این حکایت را از نو سازماندهی و بهروز کرده است.
خلاصۀ داستان
کوکتو در مقدمۀ کتاب، نمایشنامه را به این شکل خلاصه کرده است: «پردۀ اول: کاخ آرتوس[۳] را با دارو به سم آلودهاند. برخی آن را کار جام مقدس میدانند، بعضی از آن خشنودند و برخی خشمگین. ورود گالاهاد[۴] پاکسرشت، که کاخ را سمزدایی میکند، برای گروه جادوگران بلا و آشوب به همراه میآورد.
پردۀ دوم: خانۀ مرلین. حالا میدانیم کاخ را چه کسی به سم آلوده است و چه کسی نفع خود را در آن میبیند. او مرلینِ جادوگر، روحی خبیث، است که خدمتگزار جوان خود، گوئینویر[۵]، را به صورت هرشخصی که بخواهد درمیآورد. نیروی نهانی گالاهاد بر نیروی مرلین پیروز میشود...
پردۀ سوم: کاخ آرتوس سمزدایی و از افسونها پاک میشود. حقیقت کشف میشود. حقیقت با رسوایی ملکه و با دو مرگ همسر آرتوس و فاسقش آغاز میشود. آرتوس مرلین را از کاخ بیرون میکند، و شوالیۀ پاکسرشت آنها را ترک میگوید. خورشید و پرندگان از نو زندگی را آغاز میکنند. این زندگی واقعی و از یادرفته آرتوس را خسته میکند. آیا نیرویش را خواهد داشت؟ مرلین با تمسخر آن را برایش آرزو میکند. ولی شاه میگوید: من مرگهای راستین را بر زندگی دروغین ترجیح میدهم. آرزو میکنیم که حق با او باشد و او جام مقدس بازگشته به کامالو[۶] را که چیزی جز تعادل بسیار نادر با خود نیست، حفظ کند.»