شیطان
شیطان
(یا: ابلیس[۱]) در الهیات یهود و مسیحی روح اعلای شر (بعلزبوب[۲]، لوکیفر/لوسیفر[۳]، ابلیس)، یا روح شریر بهطور عام. شیطان تنها در کتابهای جدیدتر عهد عتیق حضور دارد و در این زمان بود که شیطان در دین یهود اهمیت یافت. مفهوم شیطان از یهودیت به مسیحیت رسید و الهیات مسیحی، دستکم تا عصر آنسلم قدیس[۴]، آمرزش را اساساً خلاصی انسان از اسارت شیطان[۵] به واسطۀ مرگ عیسی مسیح میدانست. عیسی به واقعیت مُلکِ شر[۶] که شهریارش شیطان یا بعلزبوب بود پی برد. در قرون وسطا، شیطان در خرافات عامه به صفات خدایان شاخدار باروری در باور مشرکان متصف شد و خدای ساحران بهشمار رفت. عقیده به شیطان متشخص در دوران اصلاح دینی قوت داشت و رهبر جنبش، لوتر[۷]، خود را آماج ایذای شخص شیطان میدید. با اوجگیری مذهب پروتستان لیبرال در قرن ۱۹ گرایشی شدید به انکار وجود حقیقی روح شر و توضیح شیطان بهمثابۀ «چارچوبی» بر یک مفهوم پدید آمد. با این همه، کلیسای کاتولیک هرگز تعبیر سنتی را رها نکرد و متألهانی مانند کلایو استَپِلز لوئیس[۸] اعتقاد به وجود یک نیروی اهریمنی را حفظ کردهاند. در اسلام، شیطان نام کلی همۀ موجوداتی است که انسان را به نافرمانی خداوند میخوانند. شیطان لفظی عربی بهمعنای دور شده است. ابلیس اسم خاص و معرّب از دیابولوس یونانی است، هرچند برخی مفسران آن را نیز واژهای عربی بهمعنای نومیده شده میدانند. نامهای دیگری نیز برای ابلیس ذکر کردهاند، ازجمله عزازیل که به گفتۀ ابن عباس نام ابلیس پیش از نافرمانی از امر خداوند بوده است. لفظ شیطان بارها بهصورت مفرد و جمع و معرفه و نکره و مضاف در قرآن بهکار رفته است، گاه نیز شیطان بهجای ابلیس بهکار رفته است. ابلیس آفریدهای است از آفریدگان خدا، دارای اراده و شعور، که بشر را دعوت به شر نموده و او را به سوی گناه سوق میدهد. نام او در قرآن، نخستینبار در داستان آفرینش آدم آمده است. شیطان در شمار و در جمع فرشتگان بود و آنگاه که خداوند به ایشان فرمان داد به آدم سجده کنند شیطان به ادعای آنکه خود از آتش آفریده شده پس برتر از آدم است، که از خاک آفریده شده بود، سرباز زد. خداوند او را رجیم خواند و از جمع فرشتگان بیرون راند. شیطان درصدد انتقام از آدم و نسل او برآمد و از خداوند برای این کار وعده خواست و خداوند تا «وقت معلوم» به او فرصت داد و شیطان قسم خورد تا آدم و فرزندانش را از راه راست منحرف کند. خداوند آدم را از فریب شیطان برحذر داشت. به نصّ قرآن، ابلیس از نوع جن بود اما در کنار فرشتگان، که همراه آنان عبادت پروردگار را میکرد، مأمور به سجده شد. در قرآن بارها و بهویژه در بقره، ۱۶۸ به خطراتی که از جانب شیطان انسان را تهدید میکند اشاره شده است. او تلاش میکند که در نزول وحی به پیامبر (ص) اخلال کند (حج، ۵۲). اما او راهی به تصرف در نفوس پیامبران ندارد. در قرآن آمده است که هرگاه شیطان بخواهد به عالم بالا راه یابد گرفتار شهاب آسمانی میشود و بدین وسیله از دستیابی به اسرار غیبی بازداشته میشود. شیطان یاورانی از فرزندان و جن و انس دارد که هرکدام به طریقی خاص دستورات او را اجرا میکنند امّا تصرفات آنها طوری نیست که برای بشر محسوس باشد. این تصرفات در ادراک انسان تصرف طولی است نه در عرض تصرفات خود انسان، تا منافات با استقلال انسان در کارهای خود داشته باشد و معنی فریب شیطان نیز این است که آدمی گمراه شود اما نداند چه کسی او را گمراه کرده است (اعراف، ۲۷). از آیات مربوط به شیطان چنین استفاده میشود که میدان عمل شیطان ادراک انسانی، و ابزار کار او عواطف و احساسات بشری است. او اوهام کاذب و افکار باطل را در نفس انسان القا میکند (ناس، ۵) و زشتیها و پلیدیها را از راه میل و رغبتی که عواطف بشری به آنها دارد در نظر آنان زینت میدهد تا بهتدریج از قبح آنها کاسته شده و زمینه برای ارتکابشان فراهم گردد (حجر، ۳۹؛ نحل، ۶۳). قرآن هر قدرت و تسلّطی را از ابلیس نفی نموده و فعالیتهای او را تنها در کسانی مؤثر میداند که به میل خود از او پیروی کنند و ولایت او را پذیرا شوند (حجر، ۴۲). پس او فاقد تسلّط قهری و اجباری نسبت به انسان است و کار او در حدّ دعوت و وسوسه است (اسراء، ۶۵) و به همین دلیل، شیطان از فریب و اغوای پاکان و مخلَصین، ناتوان است (ص، ۸۳). در ادب فارسی و عربی داستانهای بسیاری از اغواگری شیطان ذکر شده است. در ادبیات عرب اشعاری نیز به او نسبت دادهاند.