صورت (منطق و عرفان)
صورت (منطق و عرفان)
(در لغت، بهمعنی شکل و هیئت) اصطلاحی در منطق و عرفان. در منطق بر چهار معنی اطلاق میشود: ۱. عامل فعلیت یا فعلیت، دربرابر ماده که جنبۀ قوه یا بالقوۀ شیء است و آن امری است که شیء در پرتو آن فعلیّت مییابد، مثل صورت انسان برای انسان. صورت در این معنا بهصورت جسمیه و صورت نوعیه تقسیم میشود. صورت و ماده، داخل در ماهیت شیءاند و از آنها به علل داخلی تعبیر میشود؛ ۲. صورت فکر، یعنی ترتیب معلومات برای رسیدن به مجهول؛ ۳. صورت قیاس، دربرابر مادۀ قیاس، که عبارت است از شکل پیوستن حد اصغر، حد اکبر و حد اوسط به یکدیگر. قیاس از حیث صورت به اقترانی و استثنایی تقسیم میشود؛ ۴. صورت ذهنی، دربرابر واقعیت عینی، نقشی است که از اشیای خارجی یا واقعیات عینی در ذهن مُتِرَسِم میشود، مثل نقش درخت و کوه و کتاب در ذهن. صورت در عرفان، ظاهری است که براثر جلوۀ یک حقیقت، رخ مینماید. بدینترتیب، انسان کامل، صورت خداوند است، چه جلوۀ الهی، در حدّی که در عالم امکان قابل جلوه است، ظهوری از خود بهجای مینهد که انسان کامل نامیده میشود. وجود نیز، صورتِ جمعیِ حقائق است، چه تجلّیِ حقیقت جمعی، در قالبِ هستی که محلّ ظهور حقائق است، رخ میدهد. بر این اساس است که عارفان از صورتهای گوناگون سخن گفتهاند.