طب سنتی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

طب سنّتی

جا انداختن بازوي شکسته در قديم

طب سنتی، لفظاً به‌معنی طب عادی مردم کوچه و بازار یا پزشکی توده است که به نام‌های «طب زکاء» و «طب‌العَجائز» هم معروف بوده و امروزه «طب جایگزین» نیز نامیده می‌شود. این طب به سعی مردم مصر، سوریه، عراق، ایران و شبه قاره هند تدوین شد و تا قرن ۱۹ از رواج برخوردار بود. این طب را گاهی «طب فارس» هم می‌نامند. زیرا بسیاری از استادان چیره‌دست آن اهل ایران بوده‌اند. انسان مدت‌های مدیدی برای درمان بیماری‌ها به سحر و جادو پناه می‌برد و سپس براساس برخی تجارب، عقاقیر و نباتات را به‌کار برد. تلاش‌های حکیمانی از یونان، مصر، روم و ایران در این میان نقش بسزایی داشت. از دیرباز یعنی از دوران هخامنشیان دانش ایرانیان به گیاهان دارویی زبانزد ملل دیگر بوده و در عصر ساسانیان حتی نام برخی از داروها از زبان پهلوی وارد زبان یونانی شد. مراکز اصلی پزشکی به‌شمار می‌رفت، بدون شک جندی شاپور بزرگ‌ترین مرکز پزشکی جهان بود که در آن سنن طب ایرانی و هندی هم فراهم شد. ترجمه آثار غیر عربی توسط خاندان بختیشوع، حنین بن اسحاق و همکارانش، و قسطا بن لوقا و دیگران کمک بسزایی در امتزاج طب ایرانی و اسلامی با طب دیگر ملل داشت. از پزشکان نام‌آوری که در شهرت جهانگیر طب ایرانی و اسلامی نقش بسزایی داشتند می‌توان به رازی، مجوسی، ربن طبری و نام‌آوری همچون ابن‌سینا اشاره کرد. طب سنتی ایران از مبانی زیر ریشه گرفته است: ۱. اساطیر طب ایران باستان که نمونه‌های آن دربارۀ جمشید، در اشعار فردوسی موجود است و در عقاید زردشتیان نیز به آن اشاره شده است. ۲. طب شرقی که به احتمال زیاد از فلسفه‌ها و مکاتیب چینی ـ هندی سرچشمه گرفته و از راه شبه‌جزیرۀ هند و آسیای مرکزی یعنی از طرف شرق و شمال به ایران وارد شد. ۳. طب قدیم فلات ایران بر مبنای تعالیم زردشت و اوستا. ۴. طب بین‌النهرین که از راه تمدن ملل مختلف سومری، کلدانی، آکدی، عیلامی، آشوری، بابلی، سریانی و غیره یعنی از طرف مغرب و جنوب غربی به ایران پا نهاد. ۵. طب مصری که از طرف غرب و جنوب غرب و از طریق گسترش فتوحات هخامنشی به ایران آمد. ۶. طب یونانی که از ابتدا از طریق فتوحات اسکندر مقدونی و سپس گسترش اسلام وارد شد. ۷. طب معروف به طب عوام یا طب شفاهی که از تجارب توده مردم در طی قرون و اعصار به‌دست آمده و دهان به دهان نقل و عملی شده است. ۸. طب اسلامی که از فرهنگ و آیین بهزیستی اسلامی مایه گرفته است، مخصوصاً طب شیعی که از زمان صفویه به بعد گسترش یافته است. طب سنتی ایران از اصول خاصی پیروی می‌کند ازجمله اعتقاد به صفات چهارگانه «حرارت، برودت، رطوبت، و یبوست» که دو به دو ضد یکدیگرند و اساس ساختمان جهان را تشکیل می‌دهند و آن‌ها را طبیعت می‌نامند، از امتزاج دو به دوی طبایع چهارگانه، طبایع عناصر و اجسام به‌وجود می‌آید. عناصر چهارگانه که دارای این طبایع هستند عبارت‌اند از: «آتش» دارای صفت گرمی و خشکی؛ «هوا» دارای صفت گرمی و تری؛ «آب» دارای صفت سردی و تری؛ «خاک» دارای صفت سردی و خشکی. هر جسم دارای سه «مرتبه» یا «کون» شامل جسد، نفس و روح است و خود ارواح نیز چهار دسته‌اند: جمادی، نباتی، حیوانی و انسانی. مزاج نیز از دیگر مبانی طب سنتی است که مقصود از آن ترکیب و صفات عناصر است که قابل تفکیک نباشد و کیفیت جدیدی به‌وجود آورند و همین ترکیب است که صورت مشخصی به ماده می‌دهد. اعتقاد به‌وجود اخلاط نیز از مهم‌ترین ارکان طب سنتی است. خلط، جسم تر و سیالی است که از استحاله و دگرگونی خوراک در بدن انسان پدید می‌آید و در بدن در گردش است و آن‌ها را با نام‌های صفرا یا زردآب، دم یا خون، بلغم یا خون سفید و سودا یا زردآب سوخته نامند. اعتقاد به وحدت و پیوند بین جوانب مختلف انسان باعث شده است که طب از دیرباز نه یک فن بلکه نوعی روش زندگی باشد. این سنت دیرین، پزشک را دانشمندی می‌داند که در برانگیختن توجه و اعتماد بیمار به‌خود تواناست و ایمان و اعتقاد به اصول اخلاقی حرفه پزشکی با وجود او عجین شده است. به‌همین دلیل در طب سنتی ایران پزشک لزوماً باید «حکیم» می‌بود.