طریق وصول به زندگی سعادتمندانه (کتاب)
(طریق وصول به زندگی سعادتمندانه یا تعالیم دینی؛ به آلمانی: Die Anweisung zum seligen Leben oder auch die Religionslehre) عنوان رسالهای از یوهان گوتلیپ فیتشه، به آلمانی، در فلسفۀ دین. کتاب نخستین بار، سال 1806م در برلین منتشر شده. طریق وصول به زندگی سعادتمندانه یا تعالیم دینی هنوز به فارسی برگردانده نشده است. فیتشه در این کتاب با طرح دین به عنوان صورتی از حیات معنوی در تقابل با اخلاق، بهطور چشمگیری از نظریۀ اساساً توحیدیِ «مطلق» خود دور شده است.
فیتشه در طریق وصول به زندگی سعادتمندانه، نظریۀ دینی خود را توضیح میدهد که خالی از تضاد با نظریۀ اخلاقی او نیست. اختلاف میان فیتشه و کانت در این باره به روشنی توضیح داده شده است. در حالی که در نظر کانت، دین وسیلۀ حل ثنویت میان روح و طبیعت است که شالودۀ اخلاق به شمار میرود، برعکس، از دید فیتشه دین، ثنویت میان خدا و جهان را وارد میکند که او در اخلاق خود به شدت مورد انتقاد قرار داده بود. اما فیتشه ناچار بود به نوعی دین را با اخلاق یکی بداند. در واقع، پیش از این کتاب فیتشه به علت تأکید بر وحدت خدا و جهان که علیرغم کوششهای دیالکتیکی پراهمیت، واقعیت خدا را قربانی واقعیت جهان کرده بود، به الحاد متهم و در مناقشهای درگیر شده بود که به درستی به «مناقشۀ الحاد» معروف شد. بنابراین از آنجایی که دین و اخلاق نمیتوانستند غایت واحدی داشته باشند که همان فعلیت یافتن «مطلق» در جهان است، فیتشه سعی کرد تا به مصالحهای میان اعتقاد به حلول در نظام فلسفی خود و ضرورت استعلایی بودن خدا که از ویژگیهای اعتقاد دینی است دست یابد. از این رو وی با الهام از مسیحیت، تمایز میان خدا و کلمه را وارد کرد که در آن کلمه مبین واسطهای میان خدا و جهان به شمار میرود. با این حال، این نظریه مبهم بود، زیرا اگر به عنوان ثنویت مذهب، آفرینش جهان توسط خدا را انکار کنیم، آنگاه باید جهان محصول کلمه دانسته شود؛ حال آن که کلمه خود در عین حال هم به معنی تجلی بیرونی خدا و هم به معنی یگانگی ذاتی با خداست. به این ترتیب در درون الوهیت شئون دهگانهای ایجاد میشود که قانون دیالکتیک آنها را به یکدیگر پیوند میدهد. به این معنا که شأن سومی، یعنی محبت، وحدت نهایی میان خدا و کلمه را ایجاد خواهد کرد. چنانکه ملاحظه میشود، حکم مسیحی وحدت و تثلیت خدا به هیچوجه با توجه به تفسیر دیالکتیکی که نمیتواند رابطۀ مضاعف درونی و بیرونی میان خدا و کلمه را (در حالی که جهان در کلمه ادغام شده) توضیح دهد، روشنتر نشده است. فیتشه خود با تسلیم شدن به نوعی ثنویت به اشکال مسأله اعتراف کرد. در واقع وی بر این عقیده بود که وحدت کامل مبین مهمترین و خداییترین نظر است، در حالی که از دیدگاه بشری به ضرورت باید دو مطلق، «برای ما» و «در خود» کلمۀ خدا، وضع کرد که معنای کلمۀ مطلق خواهد بود که به طور صوری با اندیشۀ ما قابل درک است؛ اندیشهای که نمیتواند از مطلق صوری به سوی مطلق وجودی صعود کند.