طوس (شاهنامه)
طوس (شاهنامه)
(یا: توس) در شاهنامۀ فردوسی، پسر نوذَر، پهلوان و سپهسالار ایران. چون نوذَر از افراسیاب شکست خورد، پسران خود طوس و گُستَهَم را به ایران فرستاد؛ اما آنان در میان راه بودند که از کشتهشدن پدر آگاه شدند و بیدرنگ، برای گرفتن کمک از زال، روی به زابلستان نهادند. زال به آنان کمک رساند، اما بهسبب همراهنبودن فَرّ کیانی با طوس و گستهم، با پادشاهی طوس مخالفت کرد. طوس، با اینکه سرداری عجول بود و خرد ممتازی نداشت، در میان پهلوانان ایران محبوب بود و همواره سپهسالاری سپاه ایران را داشت. با این همه، از او در دورۀ پادشاهی زو، گَرشاسپ و کِیقُباد خبری نیست و دوباره در زمان کِیکاوس است که از پهلوانان نامدار میشود. او با رفتن کِیکاوس به مازندران مخالف بود اما سرانجام ناگزیر از همراهی او شد. در اینجا طوس با کِیکاوس به زندان دیو سپید افتاد، که رستم نجاتشان داد. در نبرد هاماوَران نیز که کِیکاوس به بند افتاد و رستم نجاتش داد، طوس همراه شاه بود. طوس به فرمان کِیکاوس به جنگ سهراب رفت، اما ناچار از گریختن شد. با بر تخت نشستن کِیخُسرو، طوس از رفتن به نزد او سرباز زد و چنین به رخ کشید که او نبیرۀ منوچهر است و پس از رستم کسی سرفرازتر از او نیست. اما طوس سرانجام به کِیخُسرو پیوست و عهدهدار نگهداری از دِرَفش کاویانی شد. شاه او را به فرماندهی سپاه ایران به جنگ با تورانیان فرستاد و از او خواست، چون برادرش فرود در کَلات است، از راه کلات به توران نرود؛ اما طوس راه کلات را برگزید و در آنجا، بیژن فرود را کشت و راه توران را پیش کشید، اما از پیران شکست خورد و به عقب نشست. کیخسرو، با شنیدن خبر کشتهشدن برادرش، طوس را عزل کرد و فریبرز را بر جای او نشاند و او را به بند کشید. سرانجام رستم نزد کیخسرو شفاعت کرد و باری دیگر او را به سپهسالاری ایران رساند. طوس در نبرد بعدی خود با پیران در توران ارژنگ را کشت. کیخسرو هنگام ناپديدشدن، طوس را سپهدار ایران کرد و درفش کاویانی و فرمانروایی خراسان را به او داد. اما طوس نیز در بدرقۀ کِیخسرو غایب شد و هرگز بازنگشت. طوس در باور زردشتیان از جاودانان است.