عاطل و باطل
عاطل و باطل
(یا: پشکل ماچولاغ؛ عنبر نصارا؛ وَشای کارگشا) سرگین الاغ ماده، و در باور عامیانۀ ایرانیان، برای باطلکردن سحر (← باطلُالسِّحر)، و نیز شفابخشی برخی امراض. دختران خراسانی و تهرانی، عاطل و باطل را برای بختگشایی سودمند میدانستند. دخترانِ شوینیافته در غروب چهارشنبۀ آخر سال، به آدابی، عاطل و باطل را از دکان عطاری میخریدند. وقت غروب، هفت دختر نابالغ آن را میکوبیدند و نرمشدۀ آن را در ظرفی میریختند و تا سرزدنِ سپیده، آن ظرف را در میان دو تیغۀ باز قیچی، بر پشتبام میگذاشتند. پیش از طلوع آفتاب، قدری از آن را به سرکه میآغشتند و با خواندن ترانهای بهصورت خود میمالیدند. نیز از دوددادن عاطل و باطل، در رفع کلیۀ بادها و ناخوشیها استفاده میکردند.