علت
علّت
در اصطلاح فلسفه، چیزی که هستی شیء دیگری به او وابسته است و با عدم آن، عدم این شیء لازم میآید. علت در فلسفه دارای تقسیمهای گوناگونی است: الف: علت تامه و علت ناقصه؛ اگر شیئی فقط به امری واحد وابسته باشد، آن امر «علّت تامه» و اگر به امر دیگری نیز نیاز داشته باشد، آن امر «علت ناقصه» است. حال این علت ناقصه یا در داخل معلول است و یا در خارج؛ اگر در داخل معلول باشد، و معلول به واسطۀ آن بالفعل شود، آن امر «علت صوری» است، و اگر معلول به واسطۀ آن به وجود آید «علت فاعلی» است، و اگر معلول برای آن بهوجود آید «علت غایی» است. مثلاً در یک کوزه، کوزهگر علت فاعلی؛ انگیزۀ آب نوشیدن به واسطۀ آن، علت غایی؛ صورت کوزه، علت صوری؛ و خاک و آب (گِل) علت مادی است. ب: علت بالذّات و علت بالعَرَضی (علل قریبه و مُعِدّه)؛ علتِ بدون واسطه علت بالذّات است و علتِ باواسطه علت بالعَرَض؛ گاه علت اولی یعنی خداوند نیز علت بالذّات دانسته شده است. ج: علت مؤثر و علت مُعِدّه؛ علت مؤثر موجب پیدایش معلول است و مُعِدّ زمینهآفرین پیدایش؛ د: علت بسیط و علت مرکب؛ علتی که در پیدایش معلول خود کافی است و نیاز به ضمیمهای ندارد علت بسیط است والّا مرکب میباشد؛ ه : علت بالفعل و علت بالقوه؛ علتی که تمام اجزای آن فعلیت دارد علت بالفعل است، والاّ بالقوه است؛ و: علت وجودی و علت ماهوی؛ علت فاعلی و غایی علل وجودی هستند و علت مادی و صوری که منشأ اعتبار جنس و فصلاند علل ماهوی شیء است.