علم (منطق و فلسفه)
عِلم (منطق و فلسفه)
(یا: شناخت و آگاهی) در لغت بهمعنی دانستن و دانایی، و در اصطلاح اهل منطق و حکمت به حصولی و حضوری تقسیم میشود.
علم حصولی.عبارت است از: الف .صورت ذهنی: نخستین گونۀ علم حصولی، صورتی است که از چیزی در ذهن حاصل میشود. مانند حصول صورت کتابی که روبهروی ماست در ذهن ما. علم یا شناخت در این معنا، مشتمل است بر جزئی و کلی: ۱. جزئی؛ علم یا ادراکی است که به یک پدیدۀ مشخّص تعّلق میگیرد و چون مُدْرِک، با پدیده (مُدْرَک) مواجه باشد، مثل مواجهۀ ما با کتابی که روبهروی ماست، از آن به ادراک حسی تعبیر میشود و چون مواجههای در کار نباشد و پدیدۀ دریافتشده (کتاب) به یاد آید از آن به ادراک خیالی تعبیر میشود. ادراکِ یکی از صفات وابسته به پدیدۀ جزئیِ مورد ادراک، مثل دریافتِ «سودمندی» کتابی که روبهروی ماست، ادراک توهّمی نام میگیرد، ۲. کلی؛ علم یا ادراکی است رهاشده از جزئیت، تشخّص و مواجهه و آن عبارت است از مفهومی که با اسم عام بیان میشود، مثل ادراک مفهوم کلی کتاب که از آن به ادراک کلی (مفهوم عقلی) تعبیر میشود. ب. قوانین منظم: دومین گونۀ علم حصولی عبارت است از مجموعۀ قوانین منظم در باب یک موضوع معیّن، مثل علم حساب و هندسه و فیزیک و صرف و نحو. علم از این دیدگاه فلسفه (متافیزیک یا مابعدالطبیعه یا الهیات بهمعنای اعم) را هم دربرمیگیرد؛ زیرا فلسفه نیز مجموعۀ قوانین منظم و اصول کلی است دربارۀ وجود از حیث آنکه وجود است. از همین دیدگاه است که ابنسینا در الهیات شفا از علم الهی سخن میگوید و الهیات را علم میخواند.
علم حضوری. در برابر علم حصولی، علم یا شناختی است مستقیم و بیواسطه و بسیط که در آن معلوم (چیزی که شناخته میشود) مستقیماً نزد عالم (شناسنده) حاضر است، مانند علم انسان به ذات و احوال گوناگون روانی خود از قبیل ترس، محبت، شک، اراده و غیره. علم نفس به نیروهای ادراکی و تحریکی خود نیز از نوع علم حضوری است. همچنین علم نسبت به صورتها و مفاهیم ذهنی، بلاواسطه و شهودی است. علم حضوری، با توجه به بلاواسطهبودن آن، برعکس علم حصولی که با وساطت صورتها و مفاهیم ذهنی حاصل میشود، علمی یقینی و خطاناپذیر است زیرا خطای در ادراک در صورتی قابل تصور است که بین درککننده و درکشونده واسطهای در کار باشد تا جای این سؤال باشد که آیا آن واسطه، درکشونده را بهدرستی نشان میدهد یا نه. نکتۀ دیگر اینکه علوم حضوری ازنظر شدت و ضعف یکسان نیستند؛ گاهی علم حضوری از شدّت کافی برخوردار است و بهصورت آگاهانه تحقق مییابد ولی گاهی هم بهصورت ضعیف و کمرنگی حاصل میشود و بهصورت نیمهآگاهانه و حتی ناآگاهانه درمیآید. هرچه نفس آدمی از نظر مرتبه وجودی کاملتر باشد علوم حضوری آن کاملتر و آگاهانهتر میگردد. همچنین، شدّت و ضعف «توجه» عامل دیگری در شدت و ضعف علوم حضوری است. فلاسفۀ اسلامی با الهام از قرآن کریم برای انسان نسبت به آفریدگار خود علم حضوری قائلاند که البته براثر ضعف مرتبۀ تکاملی نفس و نیز براثر توجه به امور مادی، این علم بهصورت ناآگاهانه درمیآید امّا با تکامل نفس و تقویت توجه قلبی نسبت به خداوند همان علم به مراتبی از وضوح و آگاهی میرسد. عرفان درپی آن است که با سلوک عملی، زمینه را برای تقویت علم شهودی به ذات حق، که بهطور فطری در نهاد هر انسانی هست، فراهم آورد. ← شهود؛ عرفان