علویان طبرستان

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

عَلَویان طَبَرِسْتان (ح ۲۵۰ـ۳۱۶ق)

از سلسله‌های‌ حکومتی‌ داعیان‌ زیدی‌ در سواحل‌ جنوبی‌ دریای‌ مازندران. نهضت علویان طبرستان را باید پی‌آمد وقایعی چون آزار سادات علوی در عصر متوکل عباسی و مهاجرت شمار بسیار آن‌ها به کوه‌های جنوب دریای مازندران، اقدامات قاسم رَسّی در گسترش مذهب زیدیه و بدرفتاری حاکمان طاهری در این منطقه دانست که منجر به تأسیس حکومت علوی به رهبری حسن بن زید (ملقب به داعی کبیر) شد و واکنش شدید خلفا و عمّال وابسته بدان را برانگیخت. چنان که به‌ حسن‌ بن‌ زید سه‌ بار طی سال‌های ۲۵۱ تا ۲۶۰ق توسط سلیمان بن عبدالله طاهری و مفلح سردار عباسی و یعقوب لیث صفاری حمله شد و او هر بار پس از پناه‌گرفتن در‌ کوه‌های‌ تسخیرناپذیر دیلم‌ و مراجعت‌ مهاجمان‌، با یاری‌ دیلمیان‌ بر منطقه‌ مسلّط‌ می‌شد. تلاش‌های‌ متوالی‌ او برای‌ تصرف‌ دائمی‌ مناطق‌ خارج‌ از طبرستان‌، قرین‌ موفقیت‌ نبود و فقط‌ در اواخر توانست‌ گرگان‌ را تصرف‌ و برادر و جانشین‌ خود، محمد بن‌ زید را به‌ حکومت‌ آن‌ منصوب‌ کند. با مرگ‌ داعی‌ در ۲۷۰ق، احمد بن‌ محمد القائم‌، داماد او، قدرت‌ را قبضه‌ کرد ولی‌ محمد بن‌ زید که‌ طبق‌ وصیت‌ برادر، به‌ امارت‌ تعیین‌ شده‌ بود، با تلاشی‌ پی‌گیر پس‌ از دَه‌ ماه‌ او را خلع‌ و ملک‌ موروث‌ را تصاحب‌ کرد. محمد که‌ به‌ داعی‌ نیز معروف‌ شده‌ بود، برای‌ تصرف‌ ری‌ در ۲۷۲ق، ناکام‌ ماند و مدتی‌ بعد رافع‌ بن‌ هرثمه‌ وی را از گرگان‌ و طبرستان‌ راند و او به‌ دیلمیان‌ پناه‌ برد و پس‌ از صلح‌ با رافع، فقط‌ توانست‌ قلمرو پیشین‌ را به‌دست‌ آورد. اما بعد از آن‌که در ۲۸۷ق،‌ عمرو لیث‌ اسیر اسماعیل‌ بن‌ احمد سامانی‌ شد، داعی‌ با استفاده‌ از خلأ قدرت‌ در خراسان،‌‌ بدان‌ سو حرکت کرد، اما در شوال‌ ۲۸۷ق، وی در گرگان طی جنگی با سپاه سامانی به سرداری محمد بن هارون کشته شد. حسن‌ بن‌ علی‌ اُطْرُوش‌ معروف‌ به‌ «ناصر کبیر»، با ترویج‌ اسلام‌ در میان‌ دیلمیان‌ غیرمسلمان‌ و راندن‌ سامانیان‌ به‌ یاری‌ این‌ نوکیشان‌ از طبرستان‌، در جمادی‌الاخر ۳۰۱ق، موفق‌ شد که‌ پس‌ از چهارده‌ سال‌ دولت‌ علوی‌ را احیاء کند. با مرگ‌ ناصر کبیر در ۳۰۴ق، حسن‌ بن‌ قاسم‌ حسنی معروف‌ به‌ «داعی‌ صغیر» زمامدار امور گردید اما مقاومت‌ جدی‌ فرزندان‌ ناصر کبیر و اشراف‌ محلی‌ منطقه،‌ مانع‌ از ثبات‌ قدرت‌ او شد. اگرچه‌ با نشیب‌ و فراز فراوان‌ توانست‌ دوازده‌ سال‌ (۳۰۴ـ۳۱۶ق) حکومت‌ کند، نتوانست‌ از ضعف‌ شدید علویان‌ و انقراض‌ آن‌ سلسله‌ جلوگیری‌ کند. اقتدار روزافزون‌ سران‌ گیل‌ و دیلم‌ و اتحاد آن‌ها با سامانیان‌، قدرت‌ علوی را‌ به‌شدت‌ ضعیف کرد و با قتل‌ داعی‌ در ۳۱۶ق، در جنگ با اسفار بن شیرویه عملاً این‌ حکومت‌ از میان‌ رفت‌.