غلات
غُلات
جمع غالی بهمعنای کسی که از حد تجاوز کند و به گزاف و افراط گراید. در اصطلاح، گروههایی از شیعه که در حق پیامبر (ص) و امامان به خصوص امام علی (ع) افکار و عقاید تند و افراطی داشته و مقام آنان را تا حد خدایی یا نیابت از خدا در خلق و رزق و احیا و اماته و امثال آن بالا بردهاند. فکر اینکه پیامبر (ص) موجودی فوق بشری بود بلافاصله پس از درگذشت آن حضرت آغاز شد. بنابر روایات تاریخی پس از آنکه خبر درگذشت آن حضرت پخش گردید یکی از صحابه اظهار کرد که وی وفات نفرموده و تنها از نظرها غائب شده است تا بعداً مراجعت نماید؛ ادعایی مشابه پس از شهادت حضرت امام علی (ع) شنیده شد. همین ادعا بار دیگر پس از درگذشت فرزند آن حضرت، محمّد بن حنفیّه، در ۸۱ق مجدداً شنیده شد. همچنین افراد و گروههای متعدد دیگری که امام صادق (ع) یا سایر ائمّۀ اطهار را خدا میخواندند. تمامی این گروهها تفسیر مخصوص باطنی خود را از شریعت و شعائر مذهبی داشته و در نهایت از جامعۀ اسلامی کنارهگیری کرده، به راه خود میرفتند. مع ذلک ائمّۀ اطهار و هواداران آنان ناچار بودند مرتباً بهصورت رسمی آنان را لعن و تکفیر کرده و از آنان تبرّی نمایند تا اعتبار جامعۀ شیعه بهخاطر کفرگوییهای آنان آسیب نبیند و اظهارات ایشان چهرۀ تشیّع را خدشهدار نسازد. در دهههای سوم و چهارم قرن دوم هجری، در دورۀ زندگی و امامت امام صادق (ع)، گروه دیگری از غُلات در جامعۀ شیعه پدیدار شدند. این گروه به بسیاری از نظریات و عقاید گروه تقریباً ناپدیدشدۀ کیسانیّه علاقهمند بوده و از آن جانبداری میکردند. این گروه جدید از غلات، پیامبر و ائمّه را خدا نمیخواندند بلکه معتقد بودند که پیامبر و ائمّه عملاً تمام کارهایی را که خداوند باید انجام دهد، انجام میدهند با این فرق که قدرت خدا اصلی و قدرت آنان تَبَعی و فرعی است. پس فرق اصلی میان آنان و غلات ملحد آن بود که غلات ملحد، ائمّه را در عرض خدا و در درجۀ او میدانستند ولی اینان در طول خدا میدانستند. این فکر بهزودی در سنّت شیعه با کلمۀ «تفویض» شناخته شد که گروه مزبور را به این اعتبار «مُفوِّضه» نامیدند. همچنان که سایر گروههای غلات که ائمّه را خدا میدانستند بهطور اخصّ «غلات طیّاره» یا بهطور ساده و خلاصه «طیّاره» خوانده میشدند. در کتب رجال حدیث شیعه معمولاً افراد این گروه با تعبیراتی نظیر فاسدالمذهب یا فاسدالاعتقاد و اهل تخلیط (تفسیر باطنی از شریعت) مشخص شده، و گروه دیگر که همچنان در داخل مذهب تشیّع مانده و به اصطلاح «غُلات درونگروهی» بودند با تعبیراتی نظیر اهلالارتفاع، مرتفعالقول، یا فیه غلوّ و ترفّع ممتاز گردیدهاند. اصول و اعتقادی مفوِّضه شکل تکاملیافتۀ عقائد غلات صدر اول بود. چنین بهنظر میرسد که جریان فکری مُفوِّضه پیوندی نامبارک از دو نظریۀ غالیانه از غلات کیسانی در اوایل قرن دوم بوده است. نظریۀ اول، نظریۀ حلول روح خداوند یا نور او در جسم پیامبر و ائمّه بود. نظریۀ دوم اعتقاد به دو خدای آسمانها و زمین داشت. هرچند خدای آسمانها بزرگتر و خدای زمین کوچکتر و فرمانبردار اوست. این دو نظریه در دهۀ چهارم قرن دوم توسط ابوالخَطّاب (متوفّی ح ۱۳۸ق)، رئیس غُلات خَطّابیه، با یکدیگر به این صورت تلفیق شد که روح خدا در مقام تنزل در شکل امام صادق(ع) مجسّم شده و اکنون وی خدای زمین است. مذهب مفوّضه که اندکی پس از کشته شدن ابوالخطاّب، بنیاد نهاده شد به شکل روشن، صورت متطوّرتری از همان فکر بود. چند دهۀ بعد در اواسط قرن سوم، محمّد بن نُصَیر نمیری مکتب تفویض را با افزودن عقاید باطنی دیگر در باب حلول و تناسخ بهصورت اولیۀ خطاّبی آن بازگرداند. مذهب نُصَیری به این شکل متولد شد اما تدوین و تکمیل و بنیاد اساسی آن به دست یکی از جانشینان بعدی محمّد بن نصیر، حسین بن حَمْدان خصیبی ( ـ ۳۴۶/۳۵۸ق) انجام گرفت و از آن پس به شکل یک فرقۀ غالی در جامعه اسلامی تداوم یافت که اکنون تعداد پیروان آن در مجموع سوریه و لبنان و ترکیه ـ که باعنوان علوی خوانده میشوند ـ به چندین میلیون نفر بالغ میشود. اما قسمت اعظم مفوّضه از پیوستن به این مذهب جدید ـ و بهمعنایی احیاشده ـ خودداری کرده و تا پایان دورۀ ائمّه همچنان در صفوف شیعۀ امامیّه باقی ماندند. هرچند در هر فرصت مناسبی که پیدا میکردند به نشر ادبیات غالیانه و مجموعۀ بزرگی از روایات و احادیث اقدام نمودند. دانشمندان و راویان حدیث مدرسۀ قم که در آن دوره، مرکز اصلی و عمدۀ علمی شیعه بود بهشدّت نسبت به بسط و رخنۀ افکار و آثار مفوّضه عکسالعمل نشان میدادند. آنان نیز با تمام قوا میکوشیدند جلوی سیل عظیم ادبیات غلات را که بهسرعت گسترش مییافت، بگیرند. ائمّۀ اطهار براساس روایاتی که در دست است، خود همواره و با شدت، غلات و عقاید آنان را محکوم میکردند. امام صادق(ع) شیعیان را از آنکه جوانان آنان بهدست غلاة، گمراه و از مذهب حق منحرف شوند برحذر میدارد. همچنین در توقیعی که در دوران غیبت از ناحیۀ مقدّسه صادر شده امام از «جهّال و حمقاء» که در حقّ ائمه غلوّ میکردند شکایت فرمودند. در موردی دیگر، در پاسخی که محمّد بن عثمان عَمری، سفیر دوم ناحیۀ مقدّسه، به جامعۀ شیعه ارسال کرد، نقطهنظرهای مفوِّضه در نسبتدادن خلق و رزق به ائمّه تکذیب و انکار شد لیکن برکت و عنایت خاص حق دربارۀ ائمّه که میامن برکات الهی به دعای آنان بر روی مردم گشوده میشود تأکید گردید. این توقیع دوم، موضع رسمی نواب ائمّه را که همان نقطه نظر تودۀ علاقهمندان به اهل بیت و جامعۀ شیعه و در واقع خطّ میانه است، تأیید مینمود. مهمترین فرق غلات از این قرارند: سبائیه، بیانیه، جناحّیه، اهل حق، یزیدیه، نصیریه، کاکائیه، بلالیه، تمیمیه، مُجسِّمه، مُشَّبِهه، بدائیه، جعفریه، تفویضیه، اسحاقیه، بَکتاشیه، جواربیه، جوالیقیّه، خناقیه، حیدریه، شبک، حمزیّه، سردابیه، سراجیه، راجعیه، حلولیه، حربیه، کیسانیه، ابومسلمیه، سحابیه، حماریه، حلمانیه، عزاقریه، سرخعلمان، سپیدجامگان، خَطّابیّه، مغیریه، منصوریه، علبائیه/ذمیه (پیروان علباء بن ذراء دوسی)، شریعیّه (قائل به الوهیت اصحاب کساء)، کیّالیه (پیروان احمد بن کیال) و نُصیریه/ نُمیریه