فاطمیان
فاطمیان
نام سلسلۀ شیعه اسماعیلی (۲۹۷ـ۵۶۷ق) که بیش از ۲۵۰ سال در شمال افریقا، مصر، فلسطین و شام حکمفرمایی کردند. آنان نسب خود را به حضرت فاطمه زهرا (س) میرساندند، از اینرو فاطمی خوانده میشدند. خلفای فاطمی از آنجا که شیعه بودند ترجیح میدادند خود را بهجای خلیفه که عنوانی سنّی بود، امام بخوانند. بنیانگذار این سلسله عُبیدالله مهدی از رهبران مذهب اسماعیلی بود. توفیق او مدیون فعالیتهای ابوعبدالله شیعی مبلّغ و داعی اسماعیلی از مردم صنعای یمن بود که به شمال افریقا رفت و بهعنوان مبشر ظهور مهدی موعود بذر شورش را در میان قبایل بربر آنجا بهویژه قبیله کُتامی پراکند و با یاری و پشتیبانی آنان زمینۀ بهحکومترسیدن فاطمیان را فراهم آورد. عبیدالله مهدی هم از مقر خود در سَلَمیه شام عازم شمال افریقا شد و در ۲۹۷ق دولت سنیمذهب اغلبیان و رستمیان خارجیمذهب را شکست داد و به حکومت رسید (۲۹۷ـ۳۲۲ق). عبیدالله فرمانروایی توانا بود. دو سال از زمامداری او نگذشته بود که ابوعبدالله شیعی را کشت و نفوذ خود را بهسرعت بر همۀ سواحل افریقا از مراکش که قلمرو ادریسیان بود تا مرز مصر گسترش داد. ناوگان قدرتمندی هم فراهم آورد که بر دریای مدیترانه مسلط بود. او در ۳۰۸ق پایتخت تازه خود را به نام مهدیه در ساحل تونس در نزدیکی قیروان بنا نهاد. جانشینانش روش توسعهجویی او را ادامه دادند. پسرش قائم (۳۲۲ـ۳۳۴ق) ناوگانی به سواحل جنوب فرانسه فرستاد و آنجا را تاراج کرد، بندر جنوا در ایتالیا را هم بهتصرّف درآورد. در دوره مُعِزّ (۳۴۱ـ۳۶۵ق) نوادۀ قائم دوران شکوهمند سلسله فاطمیان آغاز میشود. سردار او به نام جوهر که زاده سیسیل ایتالیا بود، مصر را در ۳۵۹ تسخیر کرد و به حکومت اخشیدیان مصر پایان داد. او در کنار فُسطاط، پایتخت قدیم مصر، شهر قاهره را در ۳۶۳ق بنا نهاد که از آن پس پایتخت فاطمیان شد. پس از مُعز، فرزند او عزیز به حکومت رسید (۳۶۵ـ۳۸۶ق). در روزگار عزیز دولت فاطمی به اوج قدرت خود رسید و از اقیانوس اطلس تا دریای سرخ، و از یمن و مکه و مدینه تا دمشق و موصل همهجا به نام خلیفه فاطمی خطبه میخواندند. فاطمیان اینک نهتنها رقیب خطرناک عباسیان شده بودند، بلکه قدرت آن از قدرت خلافت بغداد بسی فراتر بود. عزیز در میان خلفای فاطمی از همه عاقلتر و باتدبیرتر بود. دوران فرمانروایی او مقرون به آرامش سیاسی و رونق اقتصادی بود و خود او در قاهره مسجدها و قصرها و پلها و ترعههای بسیار پدید آورد. اما ضعف دولت فاطمی هم از همان زمان او آغاز شد. او اولین خلیفه فاطمی بود که بهروش خطرناک عباسیان غلامان ترک و چرکس را به خدمت گرفت که سرانجام نافرمانی آنان و کشمکش آنان با نگهبانان بربر مایۀ سقوط نهایی دولت فاطمی شد. پس از مُعز فرزندش حاکم که ۱۱ساله بود به حکومت رسید (۳۸۶ـ۴۱۲ق). او بسیاری از وزیران خود را کشت و کلیساها ازجمله کلیسای قیامت در بیتالمقدس را ویران کرد و سرانجام هم ادعای خدایی کرد و فرقۀ دروزیه در لبنان و شام به خدایی او معترف شدند. حاکم در توطئهای که میگویند خواهرش در آن دست داشت در ۴۱۲ق کشته شد و از پی او جوانان نورس بهخلافت رسیدند. فرزندش ظاهر ۱۶ساله بود که جانشین پدر شد (۴۱۲ـ۴۲۷ق). او اجازه داد در عوض تعمیر مسجد مسلمانان در قسطنطنیه، کلیسای قیامت را از نو بنا کنند. پس از او پسرش مُسْتَنصِر که ۱۱ساله بود به خلافت رسید (۴۲۷ـ۴۸۷ق). دوران حکومت ۶۰ سالۀ او طولانیترین دوره خلافت در جهان اسلام است. در این هنگام قلمرو فاطمیان کوچک شده بود و از مصر چندان فراتر نمیرفت، سوریه جدا شده بود و فلسطین پیوسته در شورش بود، قبایل ماجراجوی بنیهلال و بنیسلیم طرابلس غرب و تونس را عرصۀ غارت خود کرده بودند، سیسیل هم بهتصرّف نورمانها که از اسکاندیناوی آمده بودند، درآمد. تنها فروغ آن ایام تاریک، توفیق موقت بساسیری سردار ترک دربار عباسیان بود که طرفدار فاطمیان شد و نام خلیفه فاطمی را در بغداد در خطبهها آورد و خلیفۀ عباسی هم ناچار حق خلافت را به رقیب فاطمی خود سپرد و عمامۀ خلافت و ردای پیامبر را به علامت استعفا به قاهره فرستاد. در دوران مستنِصر بود که ناصرخسرو سفر دور و درازش را بهسوی مصر آغاز کرد و به دربار خلیفه فاطمی پذیرفته شد و از او لقب «حجت خراسان» یافت. پس از مرگ مستنصِر در خلافت فاطمی و جنبش اسماعیلی شکاف و شقاق بزرگی پدیدار شد و دو گروه متخاصم پشت سر دو پسر او، مُستَعْلی و نِزار، صف بستند. امراء دولت مُسْتعلی را که کوچکترین فرزند مستنصِر بود خلیفه کردند (۴۸۷ـ۴۹۵ق) درحالیکه نزار خود را شایستۀ این مقام میدانست. طرفداران نِزار که فعالتر و تندروتر بودند فدائیان شام و ایران را پدید آوردند، حسن صبّاح و اسماعیلیه ایران ازجمله پیروان نِزار بودند. آقاخان، رهبر اسماعیلیه امروز، هم از نسل نِزار است. اما پیروان مُستعلی معتدلتر بودند، اسماعیلیه بُهره در هند امروز از نسل آنهاست. خلافت هم همچنان در نسل مُستعلی باقی ماند و پس از مرگ او به پسر ۵سالهاش آمر (۴۹۵ـ ۵۲۵ق) و نوهاش حافظ (۵۲۵ـ۵۴۴) رسید که بههنگام مرگ قدرتش از چهار دیواری قصر سلطنت فراتر نمیرفت. پسر او ظافر (۵۴۴ـ۵۴۹ق) پس از ۵ سال حکومت کشته شد و فرزند ۴سالهاش فائز به خلافت رسید (۵۴۹ـ۵۵۵ق). این خلیفۀ کودک در ۱۱سالگی مرد و پسر عم ۹سالۀ او عاضد، چهاردهمین و آخرین خلیفۀ فاطمی بهحکومت رسید (۵۵۵ـ۵۶۷ق). آشفتگی کار به نهایت رسیده بود. حمله صلیبیان به خاک مصر کار را پیچیدهتر کرد و صلاحالدین ایوبی با عزل آخرین خلیفه فاطمی در ۵۶۷ق به حکومت فاطمیان خاتمه داد. مصر و قاهره در عصر فاطمی دوران طلایی تاریخ خود را میگذراند، همۀ کشور، بهویژه در نیمۀ اول حکومت فاطمیان، از آرامش و رفاه، رونق اقتصادی و شور و سرزندگی فرهنگی برخوردار بود. سازمان اداری و نظامی و شیوۀ مالیاتگیری آن بسیار کارآمد بود و روابط تجاری با دنیای غیراسلامی، ازجمله هند و کشورهای مسیحی پیرامون مدیترانه، گسترش بسیار داشت. فاطمیان به تقلید از بیتالحکمۀ بغداد، دارالحکمه یا دارالعلمی در قاهره تأسیس کردند که در آن علاوهبر علوم اسلامی، علم هیئت و نجوم و طب هم تدریس و تحقیق میشد. دو تن از برجستهترین دانشمندان اسلامی، ابن یونس اخترشناس و ابن هیثم فیزیکدان در دربار فاطمیان کار میکردند. کتابخانهها هم در آن دوره رونق بسیار داشت، ازجملۀ کتابخانۀ عزیز که میگویند ۲۰۰هزار کتاب داشته که ازجملۀ آن ۲۴۰۰ قرآن نفیس طلاکاری بوده است. اما مهمترین ویژگی این دوران شکوفایی هنر و معماری است. کهنترین بنا که از آن روزگار هنوز پابرجاست، جامع الازهر است که در ۳۶۳ق ساخته شد. سه دروازۀ بزرگ از آثار معماری فاطمی هم بههمان صورت اولیۀ خود هنوز در قاهره بهجای مانده است. صنایعدستی و تزیینی از سبک ایرانی و مخصوصاً ساسانی مایه داشت. منسوجات فاطمی، ازجمله پارچههای معروف به دَبیقی و دِمیاطی هم شهرت بسیار داشت. کلاً در کارگاههای آن روزگارِ مصر فاطمی برخی از زیباترین فرآوردههای هنری و صنعتی اسلامی در زمینه فلزکاری، سفالسازی، پارچهبافی و ظروف بلورین ساخته میشد.