فاعل (فلسفه)
فاعل (فلسفه)
در اصطلاح فلسفه دو کاربرد دارد: الف. خارجکننده شیء از قوه به فعل؛ ب. خارجکنندۀ شیء از عدم به وجود یا همان موجِد و علّت. در تقسیم آغازین، فاعل بر دو قسم است: ۱. فاعل موجَب، که فعلش از روی علم و اختیار نیست؛ ۲. فاعل مختار، که فعلش از روی علم و اختیار است. فاعل موجب بر چند قسم است: الف. فاعل بالطبع، فاعلی که به فعل آگاهی ندارد و فعلش از روی طبع است، مانند بالا رفتن دود، ب. فاعل بالقَسْر، فاعلی که به فعل آگاهی ندارد و فعلش برخلاف طبع است، مانند فوارهزدن آب؛ ج. فاعل بالجبر، فاعلی که به فعل آگاهی دارد ولی فعلش خلاف اراده و علم او است، مانند بهتبعیدرفتن کسی. فاعل مختار نیز بر چند قسم است: الف. فاعل بالقصد، فاعلی که به فعل خود علم دارد ولی علمش با فعلش همگام نیست و مقرون به داعی خارجی است، مانند پرواز مرغان برای چیدن دانه؛ ب. فاعل بالتجلی، فاعلی که به همان علم ذاتی، عالم به فعل خویش است، مانند علم علت تامه به معلول یا علم ادیب به مسائل ادبی؛ ج: فاعل بالعنایه، فاعلی که به علم زائد بر ذات و بدون داعی خارجی واقف بر فعل است؛ د: فاعل بالرضا، فاعلی که علمش به فعل متأخر از علمش به ذات خویش است؛ به تعبیر دقیقتر فاعل در مرحلۀ علم ذاتی، علم اجمالی به فعل دارد، مانند علم نفس ناطقه به قوایش؛ ه : فاعل بالتسخیر، فاعل مختاری که تحت قوۀ قاهرهای فعلی را انجام دهد، مانند مسخربودن ارادۀ انسانی بههنگام مشیت الهی. گاه فاعل بالتسخیر بهمعنای فاعل بالطبع تحت قوۀ قاهره نیز استعمال شده که در این صورت همان فاعل بالقسر است. افزون بر اصطلاحات فوق واژه فاعل بالاراده در مقابل فاعل بالطبع نیز بهکار رفته که در این اصطلاح صدور فعل از فاعل، برخلافِ فاعلِ مختار، براساس شعور و علم است نه اختیار.