فرود (شاهنامه)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

فُرود (شاهنامه)

فُرود

در شاهنامۀ فردوسی‌، پسر سیاوش‌ از جَریرِه‌ دختر پیران. در کَلات ‌بالید و دلاوری‌ یگانه‌ شد. هنگامی‌ که‌ کِیخُسرو سپاهی‌ را به‌ فرماندهی‌ طوس‌ به‌ جنگ‌ با تورانیان‌ فرستاد، از طوس‌ خواست چون‌ برادرش‌ فرود در کلات‌ است‌، از راه‌ کلات‌ به‌ توران‌ نرود؛ اما طوس‌ راه‌ کلات‌ را برگزید. فرود از آمدن‌ سپاه‌ ایران‌ افسرده‌ شد و از مادر خود تدبیر خواست‌. جریره‌ گفت‌ لباس‌ رزم‌ بپوشد و به‌ استقبال‌ سپاه‌ ایران‌ برود و تَخوار را که‌ ایرانیان‌ را خوب‌ می‌شناخت‌ با او همراه‌ کرد. او همچنین‌ نشان‌ زَنگِۀ‌ شاوُران‌ و بهرام‌ گودَرِز را به‌ او داد تا از آن‌ها کمک‌ ستاند. فرود، با دیدن‌ بهرام‌، طوس‌ را به‌ یک‌ هفته‌ مهمانی‌ دعوت‌ کرد و گفت‌ سپس‌ با هم‌ به‌ جنگ‌ افراسیاب‌ بروند. اما طوس،‌ که‌ مردی‌ بی‌خرد بود، فرود را ناسزا گفت‌ و ریونیز داماد خود را به‌ پیکار او فرستاد. فرود با خدنگی‌ او را از پای‌ درآورد. سپس‌ زَرَسپ‌ پسر طوس‌ به‌ میدان‌ رفت‌ که‌ او هم‌ با یک‌ تیر جان‌ باخت‌. ناگزیر طوس‌ خود روانۀ‌ نبرد شد. تَخوار از فرود خواست‌ که‌ به‌ درون‌ دژ رود. فرود نپذیرفت‌ و اسب‌ طوس‌ را هدف‌ گرفت‌ و از پای‌ انداخت‌. چون‌ دلاوران‌ ایرانی‌ پیاده‌ نمی‌جنگیدند، طوس‌ به‌ طرف‌ سپاه‌ خود بازگشت‌. گیو از دیدن‌ این‌ صحنه‌ بسیار خشمگین‌ شد و به‌ نبرد شتافت‌. فرود اسب‌ او را نیز پی کرد. نوبت‌ به‌ بیژن‌ پسر گیو رسید. او اسب‌ فرود را از پای‌ درآورد و فرود ناچار به‌ درون‌ دژ شد. روز بعد جنگ‌ شدت‌ گرفت، و رُهام‌ بیژن‌ دست‌ فرود را انداخت‌. فرود درمانده‌ به‌ دژ پناه‌ برد و سرانجام‌ جان‌ باخت‌. کیخسرو، با شنیدن‌ خبر کشته‌شدن‌ برادرش‌، طوس‌ را عزل‌ کرد و او را به بند کشیده و فریبرز را بر جای‌ او نشاند.