فقیر
فقیر
واژهای عربی، دراصل بهمعنای نادار و تهیدست، از ریشۀ فقر (نداری، تهیدستی) این واژه تدریجاً تحول یافت و بر وسعت معنایش افزوده گشت و علاوهبر مفهوم نیاز مادی بر نیازهای معنوی نیز دلالت پیدا کرد. در اصطلاح صوفیه، آن کس که به اختیار ترک دنیا کند، چه از بیم بازخواست در روز حساب، چه از بهر ثواب و چه بهجهت آسایش خاطر، فقیر گویند. صوفیه فقر را هدایت تصوف و از مقامات آن میشمارند و عقیدۀ خود را به سخن منسوب به پیغمبر (الفقر فخری) مستند میسازند و فقر واقعی را نه تنها ترک مال، که ترک میل و رغبت به غنا میدانند و فقیران واقعی را دارای زهد و مقام صدیقان و رسم ایشان را تشّبه و تقلید از پیامبران و اولیا میدانند. در هندوستان پارسایان و ریاضتکشان هندو را فقیر میخوانند؛ امّا همچنان که در ایران در تداول عامه گدایان را فقیر یا درویش هم میگویند، در هند، شعبدهبازان دورهگرد چنین عنوانی دارند. در نزد مسیحیان، شهسواران معبد نیز خود را «فقیر مسیح» میدانستند.