قریب، بحر
قریب، بحر
(در لغت بهمعنی نزدیک) در اصطلاح عروض، از بحرهای عروضی. اصل آن «مفاعیلن مفاعیلن فاعلاتن» است. زحافهای این بحرند: قبض، قَصْر، کَفّ، حَذْف، خَرْم، خَرْب، سَلْخ. رایجترین وزنهای این بحر عبارتاند از مفعولُ مفاعیلُ فاعلاتن: ای پیر نگه کن که چرخ برنا/پیمود بسی روزگار بر ما (ناصرخسرو)؛ مفاعیلُ مفاعیلُ فاعلات: بسا حسنِ بلندا که می گشاد/بسا کُرّۀ نوزین که بشکنید (رودکی)؛ مفعولُ مفاعیلُ فاعلان: چو بوی گل امشب سفر کنیم/مرکب ز نسیم سحر کنیم (مهدی اخوان ثالث)؛ مفعول مفاعلن فاع: دارندۀ ما خدای است/روزی ده ما به جای است.