قصدیت
قَصْدیَّت (intentionality)
(یا: حیثِالتفاتی) در اصطلاح فلسفه، رابطۀ فعال آگاهی با متعلقاتش. این اصطلاح را نخست فیلسوفان مَدرسی بهکار بردند و برنتانو[۱] در قرن ۱۹ آن را احیا کرد. بهطور کلی رابطۀ آگاهی با متعلقاتش را میتوان به سه معنا در نظر گرفت: ۱. رابطۀ روانشناختی آگاهی با متعلقش. این همان طرز تلقی برنتانو از این رابطه است. به عقیدۀ برنتانو قصدیت فارقِ پدیدههای روانی (خشم، میل، عشق، نفرت و ...) از پدیدههای عینی و فیزیکی است. در پدیدههای روانی ما چیزی را میخواهیم، از آن نفرت داریم، از آن خشمگینایم و غیره، یعنی رابطهای فعال و قصدی با آن برقرار میکنیم. ۲. رابطۀ استعلایی[۲] آگاهی، که در آن آگاهی با خلق معنای اوبژهاش خودش را خلق میکند. مثلاً در منطق یا در ریاضیات، ساختن مثلث همان آگاهی از آن یا قصدکردن آن است؛ وقتی خط راستی میان دو ستاره ترسیم میکنیم این خط راست در طبیعت وجود ندارد بلکه آگاهی است که آن را خلق یا قصد کرده است. هوسرل[۳] اصطلاح قصدیت را به همین معنا نیز بهکار میبرد. او به حضور آگاهی در هر معنا[۴] تأکید دارد. ۳. رابطۀ هستیشناختی[۵] آگاهی، که در آن آگاهی از خودش بهعنوان خالق جهان یا اصل تقویم[۶] واقعیت آگاه میشود. به تعبیر هوسرل، که هستیشناسی را به پدیدارشناسی وابسته میداند، اعیان مختلف در اعمال مختلف آگاهی، یعنی متناسب با قصدهای گوناگون آن شکل میگیرند. از نظر هوسرل، برخلاف برنتانو، قصدیت ویژگی همۀ اعیان (و نه صرفاً پدیدههای روانی) است.