قضا و قدر
قَضا و قَدَر
قَضا در لغت بهمعنی حکمکردن و فیصلهدادن، و قَدَر بهمعنی اندازه و تعیین است و مراد از قضا و قدر الهی عبارت است از نظام علّی و معلولی که متکی و منتهی به علم و ارادۀ خداوند و مظهر خواست و مشیت اوست و هیچیک از حوادث جهان خارج از آن نیست. حکمای اسلامی در توضیح آن گفتهاند که طبق قانون عمومی علت و معلول هر پدیدهای در جهان قطعیت (قضا) و شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی خود (قدر) را از علّت یا علّتهای خود کسب میکند و پیوندی ناگسستنی میان گذشته و حال و آینده میان هر موجودی و علل آن وجود دارد. به بیان دیگر، نسبت هر پدیدهای به علّت تامۀ خود همان «قضا» و نسبت آن به هریک از علل ناقصه خود «قدر» است. نسبت اولی رابطه ضرورت و نسبت دومی رابطۀ امکان است. از سوی دیگر، سلسله علّتها (علل طولی) در بُعدی غیر از بعدهای زمان و مکان، به علّتالعلل یا موجود قائم به ذات (خداوند) منتهی میشود که در واقع منشأ و مبدأ و سرچشمۀ همه علتهاست و خود وابسته به چیز دیگری نیست. نظام اسباب و مسبَّبات و هر عاملی که در جهان خودنمایی میکند تجلی علم و ارادۀ او و آلت اجرای قضا و قدر اوست. پس قضا و قدر عاملی در جنب سایر عوامل جهان نیست تا برخی امور به اقتضای آن و برخی دیگر از راههای دیگر تحقق یابد بلکه سرچشمۀ همۀ عاملهای جهان است و تمام عوامل هستی ناشی از آن است. هر جریانی که در جهان واقع میشود و صورت میگیرد، به قضا و قدر الهی است و هر جریانی هم که متوقف میشود، به قضا و قدر الهی است.
قضا و قدر حتمی و غیر حتمی. موجودات جهان بر دو نوعاند: برخی از آنها امکان بیشتر از یک نوعِ خاص از وجود در آنها نیست مانند مجرّدات عُلوی از قبیل ملائک. برخی دیگر امکان بیش از یک نوع خاص از وجود در آنها هست مانند که محسوس و ملموس ما هستند. مادۀ طبیعی، نقشپذیر صورتهای مختلف است. هریک از آنها از دیگری اثر میپذیرد و بر دیگری اثر میگذارد و میتواند حالات گوناگون بهخود گیرد و تکامل یا نقصان پذیرد. در مجردات که یک سرنوشت بیشتر ندارند، قضا و قدر حتمی است اما در غیر مجردات قضا و قدرهای غیر حتمی وجود دارد زیرا سرنوشت آنها در دست علت است و این امور با علل مختلف سروکار دارند و امکان جانشینی علّت است و لذا سرنوشتهای مختلف در انتظار آنهاست و امکان تغییر و تبدیل دربارۀ آنها وجود دارد.
قضا و قدر و اختیار انسان. اعمال و افعال بشر از حوادثی است که سرنوشت حتمی و تخلفناپذیر ندارد زیرا بستگی به علل و اسباب گوناگون و از آن جمله انواع ارادهها و انتخابها و اختیارها که از خود بشر ظهور میکند، دارد. تمام امکاناتی که در مورد جمادات و نباتات و حیوانات وجود دارد، دربارۀ انسان نیز وجود دارد بهعلاوۀ اینکه در انسان عقل و شعور و ارادۀ اخلاقی و قوۀ انتخاب و ترجیح آفریده شده است بهگونهای که انسان میتواند عملی را که کاملاً موافق غریزۀ طبیعی اوست و هیچ مانع خارجی وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحتاندیشی ترک کند و برعکس. درهرحال، اعتقاد به قضا و قدر الهی هیچگونه منافاتی با آزادی اراده در انسان ندارد. انسان به حکم قضا و قدر الهی مختار است و از میان هزاران سرنوشتی که میتواند پیدا کند، هر سرنوشتی که با اختیار و آزادی خود برای خویشتن رقم بزند، به قضا و قدر الهی است. به عبارت دیگر، او میتواند از میان انواع قضا و قدرهای ممکن، یکی را برگزیند. اما درهرحال خارج از حوزۀ قضا و قدر الهی نخواهد بود.
عوامل معنوی. از نظر جهانبینی الهی دنیای پدیدهها محدود به علل و عوامل مادی و انفعالات جسمانی نیست، بلکه علل و عوامل دیگری نیز همدوش عوامل مادی در کار حوادث مؤثرند. این عوامل، عوامل روحی و معنوی هستند که در سرنوشت انسان و سعادت و روزی و اجل او بسی تأثیر دارند، مانند تأثیر سوء ایذاء جاندار و ظلم و تعدّی به حقوق دیگران، اثر دعا، توکّل و اخلاص و غیره. مانند اینکه گناهان اجل را تغییر میدهند و نیکوکاریها عمر را زیاد میکنند. این آثار و نتایج، خود قسمتی از مظاهر قضا و قدر است و بخشی از روابط علّی و معلولی را تشکیل میدهد. یعنی این امور عامل تغییر قضا و قدرند هرچند این تغییر هم به قضا و قدر الهی است.