قطب شاهیان
قُطبْشاهیان
از سلسلههای (۹۱۸ـ۱۰۹۸ق) مسلمان حاکم دَکَن در گُلْکُنْدَه. مؤسس آن سلطانقُلی از ترکان قراقویونلو بود. در ابتدا، به خدمت محمدشاه بهمنی سوم و پسرش محمودشاه درآمد و وزیر او شد. سلطانقلی به جهت خدماتش، «قطبالملک و امیرالامرا» لقب گرفت و به حکومت تِلِنْگانه (قسمت شرقی حیدرآباد) رسید (۹۰۱ق). بعد از انحطاط حکومت بهمنیان، وی در گلکنده اعلام استقلال کرد و همین محل، مقر حکومت دیگر سلاطین این سلسله شد. سلطانقلی قطبشاه، پس از استقلال، پیروی خود را از مذهب شیعۀ اثنی عشری اعلام کرد و شاه اسماعیل صفوی اول را مخدوم روحانی خود شناخت. او سرانجام در دهۀ سوم حکومت خود (۹۴۰ق) بهدست فرزندش، جمشید، کشته شد. پس از جمشید (حک: ۹۴۰ـ۹۵۷ق) فرمانروایان این خاندان بهترتیب سبحانقلی فرزند جمشید (حک: ۹۵۷ق)، ابراهیم فرزند سلطانقلی (حک: ۹۵۷ـ۹۸۹ق)، محمدقلی فرزند ابراهیم (حک: ۹۸۹ـ۱۰۲۰ق)، محمد نوۀ ابراهیم، عبدالله نوۀ ابراهیم (حک: ۱۰۲۰ـ۱۰۸۳ق)، و ابوالحسن فرزند عبدالله (حک: ۱۰۸۳ـ۱۰۹۸ق) بودند. آنها عنوان قطبشاه را برای خود برگزیدند. جانشینان سلطانقلی، استقلال عملی را به قدرت واقعی سلطنت تبدیل کردند. در زمان محمدقلی قطبشاه در شهر حیدرآباد، ساختمانهای مرتفع و مجلل، دارالشفا و جز آن ساخته شد. او که خود به سه زبان فارسی، تیلگو، و اردو شعر میگفت، به گسترش علم و فرهنگ همت گماشت. تمامی دربار شاهان این سلسله، مرکزی پرشور برای اشاعۀ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی بود. در دورۀ قطبشاهیان، نیروهای هلندی و پرتغالی قرارداد بلاعوض بستند که درنتیجۀ آن صادرات قطبشاهیان، بهویژه پارچههای ابریشمی و سنگهای گرانقیمت، با حمایت نیروی دریایی آنها انجام میپذیرفت و باعث رونق اقتصادی این خاندان شد. به قلمرو قطبشاهیان در دورۀ عبدالله قطبشاه، مرتب تیموریان دهلی هجوم میآوردند که در نهایت در ۱۰۴۵ق، شاهجهان تیموری، قطبشاهیان را به فرمانبرداری از گورکانیان، دادن خراج و امضای انقیادنامه و منع برپایی مراسم و اعیاد شیعی مجبور کرد. ۵۰ سال بعد، دولت نیمهمستقل قطبشاهیان را در زمان ابوالحسن قطبشاه، اورنگزیب برچید.