لبه تیغ
لبۀ تیغ (The Razor\'s Edge)
رمانی از سامرست موآم، منتشر شده به انگلیسی در ۱۹۴۴. لاری، قهرمان داستان، جوانی است روشنفکر و کمدرآمد با آرمانهای خاص خود که درپی یافتن پاسخهایی در منشأ و پایان زندگی است؛ چیزی که برای نامزدش ایزابل، که بهدنبال راحتی و رفاه است، مضحک بهنظر میرسد. لاری پس از رد چند پیشنهاد کاری مناسب، در ادامۀ پژوهشهایش در کتابخانۀ ملی به فرانسه میرود. دو سال بعد، ایزابل به او میپیوندد و لاری را در صورت ادامهدادن به کارش به قطع رابطۀ نامزدی تهدید میکند. لاری ناباورانه تن به جدایی میدهد. ایزابل نیز ناگزیر میشود که به ازدواج با گری ماتورین، میلیونر شیکاگویی، تن دهد. لاری برای پایاندادن به اضطرابهای روحیاش به بلژیک، آلمان، اسپانیا و سرانجام هند و برمه و چین سفر میکند، و نزد برهمنها با هیپنوتیزم و شفابخشی آشنا میشود و آرامش خاطری مییابد. لاری پس از ده سال به پاریس بازمیگردد و ایزابل و شوهرِ ورشکستهاش را میبیند. لاری تصمیم میگیرد با سوفی، از همکلاسیهای گذشتهاش در شیکاگو ازدواج کند، که بیوه شده و به شرابخواری و مواد مخدر روی آورده است. ایزابل که هنوز علاقهاش به لاری ازبین نرفته است، با ترفندی سوفی را به تولون میگریزاند. لاری نیز که گویی تسکین یافته است، پس از بذل اموالش، در سلک خدمۀ کشتی به امریکا میرود و شاید در آنجا شغلی برای خود دست و پا کند. اندیشۀ اصلی موآم در این رمان خواندنی، بیشتر نوشتنِ داستانِ کارآموزی روشنفکر جوان امروزی بوده است.