مادرسالاری
مادرسالاری (matriarchy)
نوع جامعهای که در آن زنان در خانه و زندگی سیاسی برتری داشته باشند، نظام خویشاوندی منحصراً بر مدار تبار زنان دنبال شود و نظام دینی حولِ کیش یک الهۀ (ایزدبانوی)[۱] مادر متمرکز شود. جامعهای را که مردان در آن سلطه داشته باشند، پدرسالاری[۲] مینامند. مادرسالاری و پدرسالاری گونههای بسیار سادهشدهای از نظامهایی هستند که در آنها قدرتِ سیاسی و خانوادگی بین دو جنس توزیع میشود. مفهوم مادرسالاری تا حد زیادی با مادرتباری[۳] و مادرمکانی[۴] درآمیخته است؛ در جوامع مادرتبار، نظام خویشاوندی از طریق زنان برقرار میشود؛ در جوامع مادرمکان مردان پس از ازدواج در طایفۀ زنان خود اقامت میگزینند. در جوامع مادرتبار، مادرمکانی نیز حاکم است، مثل مینانگکابائو[۵] در اندونزی. در اواخر قرن ۱۹ بسیاری از انسانشناسان، ازجمله یوهان باخوفن[۶] (۱۸۱۵ـ۱۸۸۷)، جان اف مکلنان[۷] (۱۸۲۷ـ۱۸۸۱)، لوئیس هنری مورگان[۸] (۱۸۱۸ـ۱۸۸۱)، و فردریک انگلس[۹]، عقیده داشتند که در نخستین مرحله از نظر جوامع، نظام مادرسالاری حاکم بوده است. انسانشناسان دیگری هم، ازجمله هنری مین[۱۰] (۱۸۲۲ـ۱۸۸۸) و ادوارد وسترمارک[۱۱] (۱۸۵۳ـ۱۹۳۶)، بر آن بودند که پدرسالاری نخستین مرحله بوده است. نظریۀ مادرسالاری را در اوایل قرن ۲۰ ملغی دانستند چرا که تحقیقات میدانی[۱۲] در آن زمان نتوانست هیچ نشانهای از وجود جوامع مادرسالار را کشف کند.