متافیزیک

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

مِتافیزیک (Metaphysics)

(یا: مابَعْدالطَّبیعه؛ مشتق از واژۀ یونانی مِتا به‌معنی «فراتر» و «بَعد»، و فوسیکه[۱] به‌معنی «طبیعت») در اصطلاح، فلسفۀ اولی، حکمت الهی، علمِ کلی یا الهیات به معنی عام و خاص. این واژه را نخست آندرونیکوس رودسی[۲] برای نامیدن کتاب‌هایی از ارسطو به‌کار برد که درپی کتاب‌هایی که طبیعت را بررسی می‌کردند، طبقه‌بندی شده بودند. مابعدالطبیعه به یک معنا به شناخت واقعیات غیرمادی نظیر خدا، نفس و غیره که فراسوی واقعیات طبیعی شمرده می‌شوند، به شیوه‌ای عقلی و نه با اتکا به وحی و الهام دینی، اطلاق می‌شود. این واژه همچنین به معنای دانش نخستین و برتر یا فلسفۀ اولی است که موضوعش امر مطلق یا بنیان نامشروط موجودات است. معنای دیگر آن مطالعۀ ماهیت یا وجود حقیقی چیزها، فراسوی نمودهای آن‌هاست، که به این معنا همان وجودشناسی است، یا به تعبیر ارسطو شناخت موجود بِما هُوَ موجود (شناخت موجودات از حیث موجود بودن‌شان). این واژه در فلسفه‌های متأخر، گاه به معنایی تحقیرآمیز برای دلالت بر هرگونه نظریه‌پردازی بی‌محتوا و غیرواقعی به‌کار می‌رود. پرسش‌هایی که در مابعدالطبیعه مطرح می‌شوند از این گونه‌اند: چیزهایی که ادراک می‌کنیم واقعی هستند یا وهمی؟ آیا جهان خارجیِ مستقل از آگاهی وجود دارد؟ آیا واقعیت واحد است یا کثیر؟ مادی است یا روحانی؟ آیا در عالم، نظم حاکم است یا بی‌نظمی؟ آیا جهان هستی حادث است یا قدیم؟ مابعدالطبیعه با فیلسوفان قبل از سقراط آغاز شد. آن‌ها می‌خواستند بدانند که آیا واقعیت بر یک بنیان استوار است یا بر چند بنیان. تالس[۳]، هراکلیتوس[۴] و پارمنیدس به بنیان‌هایی یگانه برای چیزها یگانه‌گرایی (مونیسم) و فیثاغورس، آناکساگوراس[۵]، و امپدوکلس[۶] به بنیان‌هایی چندگانه (پلورالیسم) معتقد بودند. در فلسفۀ جدید، اسپینوزا و هگل، یگانه‌گرا[۷]، دکارت و کانت دوگانه‌گرا[۸] و لایب نیتس چندگانه‌گرا[۹] بودند. پرسش دیگر مابعدالطبیعه این است که آیا این جوهرها، صرف‌نظر از واحد یا کثیر بودن‌شان، مادی‌اند یا غیرمادی. از این حیث فیلسوفان به دو گروه ماتریالیست و ایده‌آلیست تقسیم می‌شوند. از ماده‌گرایان مشهور می‌توان اتمیست[۱۰]های یونان باستان، هابز و مارکس را نام برد و در میان نظریه‌های کنونی دربارۀ طبیعت انسان، می‌توان به رفتارگرایی تحلیلی[۱۱] و نظریۀ هویت عصبی ذهن[۱۲] اشاره کرد. از مشهورترین ایده‌آلیست‌ها نیز می‌توان پارمنیدس، افلاطون، بارکلی، فیشته و هگل را نام برد. مسئلۀ مهم دیگر در مابعدالطبیعه، بحث ثبات و تغییر یا حرکت و سکون و شیوۀ تبیین آن است. ماتریالیست‌ها با دیدگاهی مکانیستی تغییر را با فعل‌وانفعال ذرات مادی تبیین کرده‌اند، در حالی که ایده‌آلیست‌ها با دیدگاهی غایت‌گرایانه[۱۳]، علت نهایی حرکت و تغییر را ذاتی روحانی و معمولاً فوق‌طبیعی (مُثُل افلاطون، خدای وحدت جوهری[۱۴] اسپینوزا، مطلق هگل) می‌دانند. ارسطو دیدگاهی طبیعت‌گرایانه داشت و معتقد بود هر چیزی در عالم روبه غایتی که در طبیعتش نهفته است، حرکت می‌کند. در عصر جدید، تجربه‌گرایانِ شکاکی نظیر هیوم با حمله به مابعدالطبیعه، مفاهیم جوهر، واقعیت، نفس و علیت را فاقد موضوع و اثبات‌ناپذیر دانستند. هیوم کتاب‌های مابعد طبیعی را شایستۀ آن دانست که به آتش سپرده شوند. کانت نیز امکان شناخت مابعد طبیعی به معنای سنتی یا جزمی آن را نفی کرد. از نظر او نومِن یا نفس‌الامر ناشناختنی است، و علم ما فقط بر پدیدارها و نمودها تعلق می‌گیرد. انقلاب کپرنیکی کانت توجه فلسفه را از عین به ذهن معطوف کرد و فیشته و هگل نیز به فعالیت خلاق ذهن، عقل و اگو بیش از عالم طبیعت توجه کردند. اما مارکس و پوزیتیویست‌ها به‌شدت از این نظام انتقاد کردند. از آن پس، بسیاری از فیلسوفان معاصر بر این عقیده‌اند که فقط علوم طبیعی قادرند ماهیت واقعیت را به‌درستی بکاوند. فیلسوفان تحلیلی و زبانی نیز وظیفۀ حقیقی پژوهش فلسفی را تحلیل زبان می‌دانند. از مکتب‌های فلسفی معاصر، پدیدار‌شناسی و اگزیستانسیالیسم گرچه گرایش‌های مابعد طبیعی از خود نشان می‌دهند، اما رویکرد آن‌ها به اگو و جهانی که با آن در پیوند است با رویکردهای قبلی در همین زمینه‌ها تفاوت‌هایی آشکار دارد. استراسون[۱۵] مابعدالطبیعه را به دو گونۀ توصیفی و انتقادی تقسیم می‌کند. اولی به توصیف چارچوب‌های بنیادی مفاهیم حاکم بر اندیشه بسنده می‌کند و دومی به بازنگری در شیوه‌های ناکارآمد اندیشیدن می‌پردازد. حذف‌گرایی[۱۶] در فلسفۀ ذهن و افسون‌زدایی[۱۷] پسا‌مدرنیستی از عینیت و حقیقت، نمونه‌های برجستۀ آن‌اند.



  1. phusike
  2. Andronicos of Rhodes
  3. Tales
  4. Heraclitus
  5. Anaxagoras
  6. Empedocles
  7. monist
  8. dualist
  9. pluralist
  10. ontology
  11. analytical behaviourism
  12. neural identity theory of mind
  13. teleologic
  14. pantheistic God
  15. Strawson
  16. eliminativism
  17. disenchantment