مرد بدون خاصیت (کتاب)
عنوان اصلی: Der Mann ohne Eigenschaften
رمانی ناتمام در سه جلد از روبرت_موزیل، نویسندهی اتریشی. به عنوان یکی از شاخصترین رمانهای قرن بیستم مطرح بوده است و در فهرست نشریهی لوموند[۱] و همچنین فهرست خانهی ادبیات مونیخ[۲]، بهعنوان بهترین رمان آلمانی قرن بیستم انتخاب شده است.
این رمان مدرنیستی، در آخرین روزهای امپراتوری اتریش-مجارستان میگذرد و بیش از آنکه بر پیرنگی علتومعلولی استوار باشد، مجالی است برای نویسنده تا اندیشههای خود دربارهی زندگی، انسانیت، اخلاق و ... را بیان کند. مرد بدون خاصیت در بیش از هزار صفحه و با استفاده از زاویهی دید دانای کل نوشته شده و جلد اول آن، با شرح اوضاع و احوال اولریش[۳]، ریاضیدانی سی و دو ساله، آغاز میشود که در جستجوی معنایی برای زندگی و یافتن چیزی است که نسبت به آن بیتفاوت نباشد. با این حال، نظرات متغیر او دربارهی مسائل انسانی و احساس عدم تعلقش نسبت به زندگی، او را به مردی تبدیل کرده که هیچ ویژگی متمایزی ندارد. البته چنانچه موزیل تصریح میکند، فهرست کردن صفات مختلف در مورد اولریش کار دشواری نیست، اما مسئله اینجاست که او، هم نسبت به ویژگیهای خود و هم نسبت به زندگی، کاملاً بیتفاوت است و همین نبود احساس و انگیزهای عمیق در وجود او را میتوان تنها ویژگی شاخصش دانست. اولریش پیش از این آموزش نظامی دیده و در حیطههای مهندسی، ریاضیات، فلسفه و روانشناسی نیز آموخته است، اما هیچکدام او را اقناع نکردهاند و در نهایت، تصمیم گرفته تا برای یک سال به دنبال فراغت از زندگی برود و به معنای واقعی کلمه، هیچ کاری انجام ندهد.
این رمان عظیم، طرح و پیرنگ منسجمی ندارد. نویسنده در خلال پرداخت شخصیتها و پیشبرد داستان، نظرات خود را دربارهی جنبههای مختلف زندگی از جمله حقیقت و دروغ، دیوانگی و عقل، نبوغ، عشق و دیگر مسائل بشری بازگو میکند. به همین سبب، این اثر را «داستان ایدهها[۴]» لقب دادهاند. کتاب در بسیاری از لحظات از فرم رمان فاصله میگیرد و به فرم مقاله نزدیک میشود. حتی قهرمان داستان، یعنی اولریش، نیز اظهار میکند که تفکر در این قالب برایش مطلوبتر است. موزیل ملاحظات دقیق و ریزبینانهی خود دربارهی زندگی را به وضعیت زندگی اجتماعی اتریش در آن عصر پیوند میزند و شخصیتهای متعددی را وارد داستان میکند که هر کدام، ویژگیهایی منحصر به فرد دارند؛ از جمله موسبروگر[۵]، تبهکاری که به جرم تجاوز و قتل یک روسپی در زندان است یا آگاته[۶]، خواهر اولریش، که در اواخر مجلد دوم وارد داستان میشود و در جلد سوم نقشی تأثیرگذار دارد.
موزیل برای نوشتن این رمان بیش از بیست سال وقت صرف کرد و البته هیچگاه موفق نشد تا آن را به پایان برساند. پس از مرگ موزیل در سال 1942، همسرش یادداشتها و فصول نیمهکارهی مربوط به جلد سوم را منتشر کرد. درگیری هرروزهی موزیل با نوشتن، خانوادهاش را از نظر معیشتی در تنگنا قرار داده بود و حتی چاپ این اثر نیز کمک چندانی به بهبود وضعیت مالی آنها نکرد.