معانی، علم
مَعانی، عِلم
(یا: فن معانی) علم یا فنّ بررسی معانی درونی و ثانوی کلام که به اقتضای حال شنونده یا خواننده خلق میشود. هدف از علم معانی شناسایی اصول بلاغت و شیوایی و انسجام کلام و روابط میان اجزای کلام و رابطۀ کل آنها با معنی و موضوع آنهاست. به کمک علم معانی، آثار نویسندگان برجسته را میتوان شناخت و دربارۀ ارزش کار نویسندگی و شاعری داوری کرد. در علم معانی، انواع جملهها به لحاظ خبری، پرسشی، امری، عاطفی و انواع کلام به اعتبار اطناب و مساوات و ایجاز بررسی میشود. معانی ثانوی کلمات و تعبیرات نیز در نظر گرفته میشود؛ مثلاً، در جملۀ «شیری به میدان درآمد» «شیر» و «میدان» معانیای ثانوی دارند که در مجاز بهجای معانی اولیه بهکار میروند و استفاده از معانی ثانوی سبب میشود سخن مؤثرتر شود. اقتضای حال مخاطب و خواننده نیز بدین معناست که مثلاً برای دانشآموز دبستان، وقتی میخواهیم از سعدی سخن بگوییم، باید از اطناب استفاده کنیم و سعدی را بشناسانیم و آثار او را معرفی کنیم، درحالی که، برای دانشجوی رشتۀ ادبیات فارسی، دیگر این اطناب خوشایند نیست و باید به ایجاز سخن گفت. نخستین کسی که علم معانی را معرفی کرد ارسطو بود که در کتاب ریتوریقا فن سخنوری را در یونان بررسی کرد. علم معانی در ایران و جهان اسلام نیز مطرح بود و غالباً کسانی که پیشاهنگ این علم بودند اساس کار خود را در بررسی کلامیِ قرآن مینهادند. کتاب الصناعتین ابوهلال عسکری در قرن ۴ق و اسرارالبلاغۀ عبدالقاهر جرجانی در قرن ۵ق از آثار مهم در زمینۀ علم معانی بهشمار میروند. از دیگر کسانی که در زمینۀ علم معانی کار کردهاند ابن قتیبۀ دینوری، محمد بن عمر رادویانی، رشید وطواط، شمس قیس رازی و نظامی عروضیاند و از معاصران میتوان از ذبیحالله صفا، غلامحسین رضازاده (نوشین)، جلال همایی، سیروس شمیسا، و میرجلالالدین کزازی نام برد.