معرکه گیری
معرکهگیری
نام عمومی شماری فراوان از نمایشهای خیابانی، همچون تعزیهخوانی، نمایشهای پهلوانی، تردستی و شعبدهبازی، و رقص و آواز. جز تعزیهخوانی که در آن شمارِ شخصیتهای نمایش بسته به نوعِ تعزیه از دو نفر بیشتر است، در دیگر نمایشهای معرکهای فقط دو شخصیتِ مرشد و بچهمرشد بهکارند. وظیفۀ بچهمرشد، گرم کردنِ مجلس و جلب توجه رهگذران، سخنراندنِ پُرآبوتاب از هریک از اسبابی که مرشد با آنها عملیاتی انجام خواهد داد، یاریِ مرشد به هنگامِ هریک از نمایشها و گردآوریِ اعاناتِ تماشاچیان است. مرشد نیز در پایانِ هر حرکت از جوانمردانِ جمع، اعانهای طلب میکند تا حرکتِ بعدی خود را آغاز کند. اغلب نمایشهای سنگین و خارقالعادهای که جماعت برای دیدنِ آنها بر معرکه گرد آمدهاند، به هر نیرنگی که باشد، انجام نمیشود، اما مرشدِ کاربلد، چنان طبیعی از انجامِ کار طفره میرود که وقتی متاعِ خاصِ خود را (برگههای ادعیهای که خود از کربلا خریده، روغنِ افعیِ دوسَری که هفتۀ پیش در همین مکان کشته و جز آنها) عرضه میکند، مشتریان برای رفعِ بلا و قضا، با جان و دل، آن متاع را نیز به سلام و صلوات میخرند. بُزرقصانی، مارگیری، تعبیرِ خواب (← تعبیرِ خواب، معرکه)،
در اواخر دورۀ تیموریان (782ـ957ه ) قصهخوانی، مداحی، لعبتبازی و بازیها یا هنرنماییهای دیگر با درجه رشد و کیفیت متفاوتشان از روایت تا نمایش گسترش یافت. این بازیها، روایتها و نمایشواژهها همگی زیر عنوان معرکه شناخته شدند که نخستین مرحله از مراحل پیدایش نقش در سالهای بعد بود.
واعظ کاشفی شاید نخستین کسی باشد که با دقت به ثبت این نمایشوارهها در دورۀ صفوی پرداخته. او باب ششم فتوتنامۀ سلطانی را به معرکه و انواع آن اختصاص داده است. به دیدۀ وی معرکهگیران به سه دستۀ اصلی اهل سخن، اهل زور و اهل بازی تقسیم میشوند. اهل سخن مشتمل بر سه دستهاند؛ مداحان و غراخوانان، شرحگویان و بساطاندازان و قصهخوانان و افسانهگویان (راویان). اهل زور را کشتیگیران، سنگگیران، ناوهکشان، حمالان، سلهکشان، مغیرگیران، رسنبازان (بندبازان)، زورگران و... تشکیل میدهند و اهل بازی که جالبترین معرکهگیرانند نیز گروههای طاسبازان (که چیزی به هوا میاندازند و آن را با سر چوبی میگیرند و تعادلش را حفظ میکنند)، لعبتبازان (خیمهشببازان) و حقهبازان (شعبدهبازان) را دربر میگیرند. وی با شرح ویژگیها، شیوهها و ابزار هر دسته، توضیحات کاملی در چگونگی این معرکهها به ثبت رسانده است. تعریف کاشفی از معرکه چنان گسترده است که دامنۀ آن به خیمهشببازی و انواع نقالی نیز میرسد.
معرکه معمولاً با دستیار شروع میشود که مردم را به تماشا میخواند. او پس از مجلسگرمیهای مرسوم و گردآمدن تماشاگران، میدان را به استاد واگذار میکند. استاد (معرکهگیر) پس از حمد و ثنای خدا و نعت پیامبر و حضرت علی به اجرای مهارتش میپردازد و با یاریطلبیدن از همراهی تماشاگران (صلوات و لعن و...) کارش را به پایان میرساند و سپس دستیارش به دورانزدن (جمعکردن هدایای مردم) میپردازد و معرکه پایان مییابد. معرکهگیر را «مرشد» نیز میگفتند و دستیارش را «بچه مرشد» یا شاگرد. مارگیری، پارهکردن زنجیر، میمون بازی، رقصاندن خرس و پردهخوانی از آخرین معرکههایی است که به ما رسیده. گاهی نیز این شیوهها به جامۀ دیگری درآمده و شکلی جدید یافته است؛ مانند پهلوانی که میخوابد تا تراکتور از روی او بگذرد.
پردهگردانی، میمونرقصانی، بندبازی و خیمهشببازی از انواع معرکهگیری در ایران است.